-
پیش از اینها فکر میکردم خدا(قیصر امین پور)
دوشنبه 9 اردیبهشت 1398 13:27
پیش از اینها فکر میکردم خدا خانه ای دارد کنار ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس خشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه برق کوچکی از تاج او هر ستاره، پولکی از تاج او اطلس پیراهن او، آسمان نقش روی دامن او، کهکشان رعد وبرق شب، طنین خنده اش سیل و طوفان، نعره توفنده اش دکمه ی پیراهن...
-
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی (مشیری)
دوشنبه 9 اردیبهشت 1398 13:12
خورشید آرزو بگذار سر به سینه من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را شاید که بیش ازین نپسندی به کار عشق آزار این رمیده ی سر در کمند را بگذار سر به سینه من تا بگویمت اندوه چیست،عشق کدام است،غم کجاست بگذار تا بگویمت:این مرغ خسته جان عمری ست در هوای تو از آشیان جداست دلتنگم آنچنان که اگر بینمت به کام خواهم که جاودانه...
-
من آن ابرم که می آیم ز دریا(سیاوش کسرایی)
جمعه 6 اردیبهشت 1398 19:53
من آن ابرم که می آیم ز دریا روانم در به در صحرا به صحرا نشان کشتزار تشنه ای کو که بارانم که بارانم سراپا پرستوی فراری از بهارم یک امشب میهمان این دیارم چو ماه از پشت خرمن ها بر اید به دیدارم بیا چشم انتظارم کنار چشمه ای بودیم در خواب تو با جامی ربودی ماه از آب چو نوشیدیم از آن جام گوارا تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب به...
-
چه شود به چهره ی زرد من، نظری (هاتف اصفهانی)
جمعه 6 اردیبهشت 1398 19:51
چه شود به چهره ی زرد من، نظری ز بهر خدا کنی که اگر کنی همه درد من، به یکی اشاره دوا کنی تو شهی و کشور جان ترا، تو مهی و جان جهان ترا ز ره کرم چه زیان ترا، که نظر به حال گدا کنی ز تو گر تفقد و گر ستم، بُوَد آن عنایت و این کرم همه از تو خوش بُوَد ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی همه جا کشی می لاله گون، ز ایاغ مدعیان دون...
-
آه ای بهار سبزبر دشت های یخ زده (کیوان شاهبداغی)
جمعه 6 اردیبهشت 1398 19:47
آه ای بهار سبز بر دشت های یخ زده اینک سلام کن نجوا به گوش درختان سر به خواب دلتنگ آمدنت اندکی شتاب در کوچه باغ های پر از شوق فصل سبز یک قاصدک خبرت را رسانده است یک زحمتی برای تو دارم ، بهار خوب وقتی تو آمدی در بین راه قاصدکان را سلام ده با بلبلان بگو که بخوانند شعر عشق یک قطره نور معرفت بچکان گوشه های چشم با چشم بسته...
-
بهزیستی نوشته بود: شیر مادر ، مهر مادر (اکبر اکسیر)
جمعه 6 اردیبهشت 1398 19:45
حقیقت من ** بهزیستی نوشته بود: شیر مادر ، مهر مادر ، جانشین ندارد. شیر مادر نخورده ، مهر مادر پرداخت شد پدر یک گاو خرید و من بزرگ شدم. اما ، هیچ کس حقیقت مرا نشناخت جز معلم عزیز ریاضی ام که همیشه می گفت: گوساله ، بتمرگ!! اکبر اکسیر
-
دیدی ای غمگین تر از من (جنتی عطایی)
جمعه 6 اردیبهشت 1398 19:38
دیدی ای غمگین تر از من بعد از آن دیر آشنایی آمدی خواندی برایم قصه ی تلخ جدایی مانده ام سر در گریبان بی تو در شب های غمگین بی تو باشد همدم من یاد پیمان های دیرین آن گل سرخی که دادی در سکوت خانه پژمرد آتش عشق و محبت در خزان سینه افسرد کنون نشسته در نگاهم تصویر پر غرور چشمت یک دم نمی رود از یادم چشمه های پر نور چشمت آن...
-
ساده بگم دهاتی ام اهل همین نزدیکیا (محمد علی بهمنی)
جمعه 6 اردیبهشت 1398 19:36
دهاتی ساده بگم دهاتی ام اهل همین نزدیکیا همسایه روشنی و هم خونه تاریکیا ساده بگم ساده بگم بوی علف میده تنم هنوز همون دهاتیم با همه شهری شدنم باغ غریب ده من گلهای زینتی نداشت اسب نجیب ده من نعلای قیمتی نداشت اما همون چهار تا دیوار با بوی خوب کاگلش اما همون چن تا خونه با مردم ساده دلش برای من که عکسمو مدتیه تو آب چشمه...
-
همواره عشق بی خبر از راه می رسد(حسین منزوی)
جمعه 6 اردیبهشت 1398 19:32
همواره عشق بی خبر از راه می رسد چونان مسافری که به ناگاه می رسد وامی نهم به اشک وبه مژگان تدارکش چون وقت آب وجاروی این راه می رسد اینت زهی شکوه که نزدت سلام من با موکب نسیم سحرگاه می رسد با دیگران نمی نهدت دل،به دامنت چندان که دست خواهش کوتاه می رسد میلی کمین گرفته پلنگانه در دلم تاآهوی تو،کی به کمین گاه می رسد هنگام...
-
عــیـب پــاکــان زود بــر مـردم هـویـدا مـی شــود(صائب تبریزی)
جمعه 6 اردیبهشت 1398 19:27
عــیـب پــاکــان زود بــر مـردم هـویـدا مـی شــود در مـیان شـیر خـالـص مـوی رسـوا می شـود زشـت در سـلـک نـکـویـان مـی نـمـاید زشـت تـر پــای طـاوس از پــر طـاوس رســوا مـی شـود مـی کــنـد خــلـق بــزرگـان در هـواخــواهـان اثــر ابــرهـا مـظــلـم ز روی تــلـخ دریـا مـی شــود دل چـوبـی غم شـد نمی گردد بـه درمان دردمند...
-
یکی بود یکی نبود ماهی گیری لب آ ب (خسرو نکو نام)
جمعه 6 اردیبهشت 1398 19:26
ماهیگیر * یکی بود یکی نبود ماهی گیری لب آ ب نشسته بود گه گاهی قلابشو تو آ ب میزد انگاری یه حرفایی تو خواب میزد هی میگفت به ماهیها تورو خدا بذارین منم بیام پیش شما زندگی تو خشکی خیلی مشکله چیزی که ارزش یک پول نداره حرف دله دشمنی بازارش داغ این روزا هر جای شهر که میری آ ش نذری رو چراغه این روزا ماهیها تورو خدا بذارین...
-
عصر است و غروب رمضانی که (محمد حسین بهرامیان)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 17:12
قصیده گرسنه برای مردم مظلوم و ستمدیده سومالی ***** عصر است و غروب رمضانی که گرسنه است لب های تو در بانگ اذانی که گرسنه است لب های تو و تشنگی چک چک لیوان دستان من و سفره ی نانی که گرسنه است وقت است بیایی و دل تب زده ام را هذیان صدایی بچشانی که گرسنه است کوهم من و سر می کشد از بُهت دهانم نام تو به رنگ فورانی که گرسنه...
-
با کاروان مصری چندین شکر نباشد(سعدی)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 17:08
با کاروان مصری چندین شکر نباشد در لعبتان چینی زین خوبتر نباشد این دلبری و شوخی از سرو و گل نیاید وین شاهدی و شنگی در ماه و خور نباشد گفتم به شیرمردی چشم از نظر بدوزم با تیر چشم خوبان تقوا سپر نباشد ما را نظر به خیرست از حسن ماه رویان هر کو به شر کند میل او خود بشر نباشد هر آدمی که بینی از سر عشق خالی در پایه جمادست او...
-
به روی گونه تابیدی و رفتی(مریم حیدرزاده)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 17:04
به روی گونه تابیدی و رفتی مرا با عشق سنجیدی و رفتی تمام هستی ام نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی کنار انتظارت تا سحر گاه شبی همپای پیچک ها نشستم تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی شبی از عشق تو با پونه گفتم دل او هم برای قصه ام سوخت غم انگیزست تو شیداییم را به چشم خویش فهمیدی و رفتی چه باید کرد...
-
چشم شهلای تو را آهوی صحرا نداره(شیدا)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 17:02
چشم شهلای تو را آهوی صحرا نداره قد و بالای تو را سرو دلارام نداره بی تو رسوا دل من زار و شیدا دل من این دل غافل من دشته جنونه به خدا دریای خونه به خدا وای وای وای به بوی گل رویت همان سنبل رویت من و مرغ شباهنگ دو دیوانه به کویت من و مرغ شباهنگ دو دیوانه به کویت به سر سبزه چمن بوسه به پایه تو زده بوسه بر پای تو و ناز و...
-
گاهی همینطوری از خانه بزن بیرون(سید علی صالحی)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 17:00
گاهی همینطوری از خانه بزن بیرون بیخیالِ هر چه که هست! وَهمِ هوا از حیرتِ نمورِ علف لبریز است خنکاست خدایی کن! عشق همین است دیگر. تو باید از گردنههای بارانگیرِ بسیاری بگذری این را پایت نوشتهاند. دست بردار دختر! گاهی باید تنها برای یکی پارهنور، شنیدنِ یک تکه، یک ترانه حتی همتایِ صبوحکشانِ سحری از هزار و یک شبِ...
-
کبریت های صاعقه پی در پی خاموش می شود(محمدرضا شفیعی کدکنی)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 16:57
کبریت های صاعقه در شب 1 کبریت های صاعقه پی در پی خاموش می شود شب همچنان شب است با این که یک بهار و دو پاییز زنجیره ی زمان را با سبز و زردشان از آب رودخانه گذر دادند دیدیم در آب رودخانه همه سال خون بود و خاک گرم که می رفت در شط شطی که دست مردی در موج های نرمش آیینه ی خدا را یک روز شست و شو داد 2 کبریت های صاعقه پی در...
-
روزکی چـــــند در جهان بودم (ابو علی سینا)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 16:53
روزکی چـــــند در جهان بودم بر سر خـــــاک باد پیمودم ساعتی لطف و لحظهای در قهر جان پاکــــیزه را بــــیالودم با خرد را به طبع کردم هجو بی خرد را به طمع بـــستودم آتـشی بر فروخــــــتم از دل وآب دیده ازو بــــــــپالودم با هواهای حرص و شــیطانی ساعــــتی شادمـــان نیاسودم آخر الامر چون بر آمد کار رفتـــم و تخم کشته...
-
چون نیست شدی هست ببودی صنما( ابوسعید ابوالخیر)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 16:48
چون خاک شدی پاک شدی لاجرما چون نیست شدی هست ببودی صنما جرم او کند و عذر مرا باید خواست وای ای مردم داد زعالم برخاست بنگر که از آن کوه چه افزود و چه کاست مرغی به سر کوه نشست و برخاست بی غم دل زنگیان شوریدهی مست بی غم دل کیست تا بدان مالم دست آنرا که دو دست و کیسه از سیم تهیست جز درد دل از نظارهی خوبان چیست تا عشق...
-
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد(فروغ)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 16:39
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به جویبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طویلم بودند به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من از فصل های خشک گذر می کردند به دسته های کلاغان که عطر مزرعه های شبانه را برای من به هدیه می آوردند به مادرم که در آینه زندگی می کرد و شکل پیری من بود و به زمین که شهوت تکرار من درون ملتهبش را...
-
داد جاروبی به دستم آن نگار(مولوی)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 16:38
داد جاروبی به دستم آن نگار گفت کز دریا برانگیزان غبار باز آن جاروب را ز آتش بسوخت گفت کز آتش تو جاروبی برآر کردم از حیرت سجودی پیش او گفت بیساجد سجودی خوش بیار آه بیساجد سجودی چون بود گفت بیچون باشد و بیخارخار گردنک را پیش کردم گفتمش ساجدی را سر ببر از ذوالفقار تیغ تا او بیش زد سر بیش شد تا برست از گردنم سر صد...
-
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت(حافظ)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 16:37
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت آری به اتفاق جهان میتوان گرفت افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت زین آتش نهفته که در سینه من است خورشید شعلهایست که در آسمان گرفت میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت آسوده بر کنار چو پرگار میشدم دوران چو نقطه عاقبتم در میان...
-
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست(فاضل نظری)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 16:35
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست ببار ابر بهاری، ببار... کافی نیست چنان به داغ تو یخ بسته باغ جان که اگر هزار بار بیاید بهار، کافی نیست به جرم عشق تو باشد که آتشم بزنند برای کشتن حلاج، دار کافی نیست گل سپیده به دشت سپید می روید سپیدبختی این روزگار کافی نیست خودت بخواه که این انتظار سر برسد دعای این همه چشم انتظار...
-
گل خورشید وا می شد شعاع مهر از خاور (حمیدمصدق)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:51
گل خورشید وا می شد شعاع مهر از خاور نوید صبحدم میداد شب تیره سفر می کرد جهان ازخواب بر می خاست و خورشید جهان افروز شکوهش می شکست آنگه خموشی شبانگاه دژم رفتار و می آراست عروس صبح رازیبا وی می پیراست جهان را از سیاهیهای زشت اهرمن رخسار زمین را بوسه زد لبهای مهر آسمان آرا و برق شادمانیها به هر بوم و بری رخشید جهان آن روز...
-
کاشکه یه روز با همدیگه سوار قایق می شدیم (مریم حیدر زاده)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:49
یک سبد آرزوی کال کاشکه یه روز با همدیگه سوار قایق می شدیم دور از نگاه ادما هر دومون عاشق می شدیم کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا می گرفت گلای سرخ دلمون کاش بوی دریا می گرفت کاش تو هوای عاشقی لیلی و مجنون می شدیم باد که تو دریا می وزید ما هم پریشون می شدیم کاش که یه ماهی قشنگ برای ما فال م یگرفت برامون از فرشته ها...
-
ارغوان شاخه همخون جدامانده من (هوشنگ ابتهاج )
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:48
ارغوان شاخه همخون جدامانده من آسمان تو چه رنگ است امروز؟ آفتابی ست هوا؟ یا گرفته است هنوز ؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون است آفتابی به سرم نیست از بهاران خبرم نیست آنچه می بینم دیوار است آه این سخت سیاه آن چنان نزدیک است که چو بر می کشم از سینه نفس نفسم را بر می گرداند ره چنان بسته که پرواز نگه در همین یک قدمی می...
-
کسی در شب نمی خواند، شبْ آواز مرا بشنو! (یغما گلرویی)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:46
کسی در شب نمی خواند، شبْ آواز مرا بشنو! مرا در خود تماشا کن! مرا با من بخوان از نو! نگو دیگر نمی ایی، عزیر ِ شب نیاسوده! که من خود کرده ام دیگر، به این رؤیای فرسوده! چه بی ایینه ویران شُد، من ِ عاشق، من ِ ساده! من ِ مدفون شده در خود، من ِ از سکه افتاده! چراغان کن سکوتم را، در عمقِ این شب ِ ممتد! که در پرچین ِ آغوشت،...
-
هنگام روز کجا می روی(احمد رضا احمدی)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:37
هنگام روز کجا می روی در خانه بمان غمگینم گیلاس ها بر درختان نشسته اند پرنده از تنهایی پر نمی زند هراس دارد من همواره در روز زخم قلبم را به تو نشان می دهم در خانه بمان آوازها از خانه دور است یک ستاره هنوز در آسمان مانده است شب می شود گلهای سرخ در شب در باغچه دیده نمی شوند در باغچه یادبود تو است کنار این بوته های گل سرخ...
-
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن(مولوی)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:35
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شب گرد مبتلا کن ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده بر آب دیده ما صد جای آسیا کن خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها...
-
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت (حافظ)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:34
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت کار چراغ خلوتیان باز درگرفت آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب گویی که پسته تو سخن در شکر گرفت بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت...