-
نرگس مست تو خواب آلودست(امیر خسرو دهلوی)
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 12:04
نرگس مست تو خواب آلودست لب لعلت به شراب آلودست آگه از ناله من کی گردد چشم مست تو که خوابآلودست لب تو دردل من بنشسته است نمکی را به کباب آلوده است از تری خواست چکیدن آری لب تو کز می ناب آلودست بنده خسرو چه گنه کرد امروز ؟ که حدیثت به عتاب آلودست امیر خسرو دهلوی
-
عشق شادی ست ، عشق آزادی ست (هوشنگ ابتهاج)
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 12:02
سماع سوختن عشق شادی ست ، عشق آزادی ست عشق آغاز آدمی زادی ست عشق آتش به سینه داشتن است دم همت بر او گماشتن است عشق شوری زخود فزاینده ست زایش کهکشان زاینده ست تپش نبض باغ در دانه ست در شب پیله رقص پروانه ست جنبشی در نهفت پرده ی جان در بن جان زندگی پنهان زندگی چیست ؟ عشق ورزیدن زندگی را به عشق بخشیدن زنده است آن که عشق...
-
می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه (مریم حیدر زاده)
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398 22:44
می خوام یه قصری بسازم می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه من باشم و تو باشی یک شب مهتابی باشه می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی از تو کتاب زندگیم...
-
لخت و عور تنگ غروب (شاملو)
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398 22:42
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسته بود. زار و زار گریه می کردن پریا مث ابرای باهار گریه می کردن پریا. گیس شون قد کمون رنگ شبق از کمون بلن ترک از شبق مشکی ترک. روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر. از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد از عقب از توی برج ناله...
-
از تن چو برفت جان پاک من و تو(خیام)
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398 22:41
از تن چو برفت جان پاک من و تو خشتی دو نهند بر مغاک من و تو وآنگه ز برای خشت و گور دگران در کالبدی کشند خاک من و تو! خیام
-
هنگام سپیده دم خروس سحری (خیام)
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398 22:31
هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا همی کند نوحه گری؟ یعنی که: نمودند در آیینه صبح کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری! خیام
-
کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را (فروغی بسطامی)
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398 22:29
کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را غیبت نکردهای که شوم طالب حضور پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را چشمم به صد مجاهده آیینهساز شد تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را بالای خود در آینهٔ چشم من ببین تا با خبر زعالم بالا کنم...
-
به سینه چاک لباس تو بازتر خواهم(عبد الحسین جلالیان)
دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 21:10
چاک گریبان به سینه چاک لباس تو بازتر خواهم تو سرو ناز و منت باز نازتر خواهم برای آن که شبی با تو روز گردانم شبی ز روز قیامت درازتر خواهم مزن به سنگ جفا شیشه ی دلم که تو را اگر چه سنگدلی دل نوازتر خواهم به خاک و خون کشدم ترک چشم مستت و باز سیاه مست تو را ترکتازتر خواهم بیفت در قدمش ای سر از وفا که تو را ز هر سپرده سری...
-
پشت شیشه باد شبرو جار می زد (گلچین گیلانی)
دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 21:01
پشت شیشه باد شبرو جار می زد برف سیمین شاخه ها را بار میزد پیش آتش یار مهوش نرم نرمک تار میزد جنبش انگشتهای نازنینش به چه دلکش به چه موزون نقشهای تار و گلگون بر رخ دیوار میزد موجهای سرخ می رفتند بالا روی پرده بچه گربه جست می زد سوی پرده جامهای می تهی بودند از بزم شبانه لیک لبریز از ترانه توله ام با چشمهای تابناکش من...
-
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید (ملک الشعرای بهار)
دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 20:59
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید فصل گل می گذرد هم نفسان بهر خدا بنشینید به باغی و مرا یاد کنید عندلیبان گل سوری به چمن کرد ورود بهر شاد باش قدومش همه فریاد کنید یاد از این مرغ گرفتارکنید ای مرغان چو تماشای گل و لاله و شمشاد کنید هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس برده در باغ و یاد منش...
-
یاد ایامی که خوردم باده ها با چنگ و نی(اقبال لاهوری)
دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 20:57
یاد ایامی که خوردم باده ها با چنگ و نی جام می در دست من، مینای می در دست وی در کنار آیی، خزان ما زند رنگ بهار ور نیایی فرودین افسرده تر گردد ز دی بی تو جان من چو آن سازی که تارش در گسست در حضور از سینه ی من نغمه خیزد پی به پی آنچه من در بزم شوق آورده ام دانی که چیست ؟ یگ چمن گل، یک نیستان ناله، یک خمخانه می زنده کن...
-
بهار، ار باده در ساغر نمىکردم چه مىکردم(یغما جندقی)
دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 20:55
بهار، ار باده در ساغر نمىکردم چه مىکردم ز ساغر گر دماغى تر نمىکردم چه مىکردم هوا تر، مىبه ساغر، من ملول از فکر هوشیارى اگر اندیشه دیگر نمىکردم چه مىکردم عرض دیدم بهجز مى هرچه زآن بوى نشاط آمد قناعت گر بدین جوهر نمىکردم چه مىکردم چرا گویند در خم خرقه صوفى فرو کردى به زهد آلوده بودم گر نمىکردم چه مىکردم...
-
هنگام که گریه می دهد ساز(نیما)
دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 20:53
هنگام که گریه می دهد ساز ** هنگام که گریه می دهد ساز این دود سرشت ابر بر پشت... هنگام که نیل چشم دریا از خشم به روی می زند مشت... زان دیر سفر که رفت از من غمزه زن و عشوه ساز داده دارم به بهانه های مأنوس تصویری از او به بر گشاده لیکن چه گریستن، چه طوفان؟ خاموش شبی است. هر چه تنهاست. مردی در راه می زند نی وآواش فسرده...
-
نیمی از سنگها،صخره ها،کوهستان را (بیژن نجدی)
دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 20:48
نیمی از سنگها،صخره ها،کوهستان را گذاشته ام با دره هایش،پیاله های شیر به خاطر پسرم نیم دگر کوهستان،وقف باران است. دریایی آبی و آرام را با فانوس روشن دریایی می بخشم به همسرم. شب های دریا را بی آرام،بی آبی با دلشوره ی فانوس دریایی به دوستان دور دوران سربازی که حالا پیر شده اند. رودخانه که می گذرد زیر پل مال تو دختر پوست...
-
رها شدیم رها مثل روح بی جسدی(عبدالجبار کاکایی)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 15:10
رها شدیم رها شدیم رها مثل روح بی جسدی نه با توایم و نه بی تو چه روزگار بدی رها شدیم در آیینه های تو در تو چه ازدحام عجیبی چه شهر بی عددی رها شدیم در این کوچه های سر گردان نه آستانه ی عشقی نه خانه ی خردی مرا به حاشیه ی سرد زندگی آورد امید رو به زوالی دلیل نا بلدی ستاره ای شدم و در خودم درخشیدم ولی چه سود که چشمی نمی...
-
در را که باز می کنم(محمد حقوقی)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 15:06
در را که باز می کنم آرام از خسته، خسته “ خسته نباشید ” پیپ پرده عصا بازمی شوم نیز از کلاه و کفش - کلاهم که رفته است تا هشت صبح بر سر “ بارانی ” ام - در را که باز می کنم آرام از هریک از هزار کتابم - کنار هم، با ناز و نیاز نشسته - وز شانزده عصا، تا بیست پیپ باز نشسته، با پاسخ “ شکسته نباشید ” می روم در پشت میز رو به...
-
ساقیا باز خرابیم بده جامی چند(عبید زاکانی)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 15:04
ساقیا باز خرابیم بده جامی چند پختهای چند فرو ریز به ما جامی چند صوفی و گوشهٔ محراب و نکونامی و زرق ما و میخانه و دردی کش و بدنامی چند باده پیش آر که بر طرف چمن خوش باشد مطربی چند و گلی چند و گل اندامی چند چشم و لب پیش من آور چو رسد باده به من ا بود نقل مرا شکر و بادامی چند باده در خانه اگر نیست برای دل ما رنجه شو تا...
-
جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز را(سنایی)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 15:02
جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز را زنگیان سجده برند آن زلف جان آویز را توبه و پرهیز کردم ننگرم زین بیش من زلف جان آویز را یا چشم رنگ آمیز را گر لب شیرین آن بت بر لب شیرین بدی جان مانی سجده کردی صورت پرویز را با چنان زلف و چنان چشم دلاویز ای عجب جای کی ماند درین دل توبه و پرهیز را جان ما می را و قالب خاک را و دل ترا...
-
تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است (وحشی بافقی)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 15:00
تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است یک منزل از آن بادیهی عشق٬ مجاز است در عشق اگر بادیهای چند کنی طی بینی که در این ره چه نشیب و چه فراز است صد بوالعجبی هست همه لازمه ی عشق از جمله یکی قصه ی محمود و ایاز است عشق است که سر در قدم ناز نهاده حسن است که میگردد و جویای نیاز است این زاغ عجب چیست که کبک دریش را رنگینی منقار٬...
-
خوابم نمی برد گوشم فرودگاه صداهای (سیاوش کسرایی)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 14:58
خوابم نمی برد گوشم فرودگاه صداهای بی صداست باور نمی کنی اما من پچ پچ غمین تصاویر عشق را محبوس و چارمیخ به دیوار سال ها پیوسته باز می شنوم در درون شب من رویش گیاه و رشد نهالان پرواز ابرها تولد باران تخمیرهای ساکت و جادویی زمین من نبض خلق را از راه گوش می شنوم آری همواره من تنفس دریای زنده را تشخیص می دهم باور نمی کنی...
-
مهتاب ای مونس عاشقان (ناصر رستگار نژاد)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 14:55
مهتاب ای مونس عاشقان روشنایی آسمان آی مهتاب ای چراغ آسمان روشنی بخش جهان کو ماهم؟ نزدت چه شبها با او در آنجا بودیم فارغ ز دنیا لبها به لبها بودیم با یکدگر ما پیش تو تنها بودیم مفتون و شیدا غرق تماشا بودیم مهتاب امشب که پیش توام او رفته و من مانده ام آی افسوس رفت و آن دوران گذشت زده ام بر کوه و دشت از هجرش نزدت چه شبها...
-
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم(حافظ)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 14:51
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم نذر و فتوح صومعه در وجه مینهیم دلق ریا به آب خرابات برکشیم فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند غلمان ز روضه حور ز جنت به درکشیم بیرون جهیم سرخوش و از بزم صوفیان غارت کنیم باده و شاهد به بر کشیم عشرت کنیم ور نه به حسرت کشندمان روزی که رخت جان به جهانی دگر...
-
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید (افشین یداللهی)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 14:46
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود وقتی که من...
-
گرگ هاری شده ام (اخوان ثالث)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 14:26
گرگ هاری شده ام هرزه پوی و دله دو شب در این دشت زمستان زده ی بی همه چیز، میدوم، برده ز هر باد گرو. چشمهایم چو دو کانون شرار، صف تاریکی شب را شکند، همه بی رحمی و فرمان فرار. گرگ هاری شده ام، خون مرا ظلمت زهر کرده چون شعله ی چشم تو سیاه. تو چه آسوده و بیباک خرامی به برم! آه، می ترسم، آه آه می ترسم از آن لحظه ی پر لذت و...
-
تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره(شهریار قنبری)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 14:24
تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره رنگ چشای تو بارونو به یادم میاره وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره قهرِ تو تلخی زندون رو به یادم میاره من نیازم تو رو هر روز دیدنه از لبت دوست دارم شنیدنه تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه تو مثل ِ خواب ِگل سرخی لطیفی مثل خواب من همونم اگه بی...
-
عشق یعنی مهر بی چون چرا(مجتبی کاشانی)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 14:22
عشق یعنی مهر بی چون چرا عشق یعنی کوشش بی ادعا عشق یعنی عاشق بی زحمتی عشق یعنی بوسه بی شهوتی عشق یعنی دشت گل کاری شده در کویری چشمه ای جاری شده یک شقایق در میان دشت خار باور امکان با یک گل بهار عشق یعنی ترش را شیرین کنی عشق یعنی نیش را نوشین کنی عشق یعنی این که انگوری کنی عشق یعنی این که زنبوری کنی عشق یعنی مهربانی...
-
خدا یا طول و عرض عالمت را (ناصر خسرو)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 14:19
خدا یا طول و عرض عالمت را توانی در دل موری کشیدن نه وسعت در درون مور آری نه از عالم سر موئی بریدن عمومکوهها از شرق تا مغرب توانی درصدف جمع آوریدن تو بتوانی که در یک طرفة العین زمین و آسمانی آقریدن تو دادی بر نخیلاتو نباتات به حکمت باد را حکم وزیدن بناها در ازل محکم تو کردی عقوبت در رهت باید کشیدن تفاوت در بنی انس و...
-
کسی میداند شماره شناسنامه گندم چیست؟(بیژن نجدی)
شنبه 14 اردیبهشت 1398 21:23
کسی میداند شماره شناسنامه گندم چیست؟ کدامین شنبه آن اولین بهار را زایید ؟ یک تقویم بی پاییز را کسی میداند از کجا باید بخرم؟ هیچ کس باور نمیکند که من پسر عموی سپیدارم باور نمی کنند که از موهایم صدای کمانچه میریزد کسی میداند؟ گروه خون جمعه ای که افتاده روی پل امروز پل حالا پل همین لحظه o منفی ست؟ B یا A ؟ AB ؟ بیژن نجدی
-
چشم هایش از سکوت خط و خالش از غرور(عرفان نظر آهاری)
شنبه 14 اردیبهشت 1398 21:15
چشم هایش از سکوت خط و خالش از غرور قلب سرخ و وحشی اش مثل شر و مثل شور * توی سینه ام نشسته است یک پلنگ سر به تو سرزمین او کجاست؟ کوه و جنگل و درخت ، کو؟ این قفس چقدر کوچک است جا برای این پلنگ نیست او که مثل کبک، خانه اش زیر برف و کنج تخته سنگ نیست پنجه می کشد به این قفس رو نمی دهد به هیچ کس او پر از دویدن است آرزوی او...
-
نیوتن می آسود در پناه سایه در زیر درخت(مجتبی کاشانی)
شنبه 14 اردیبهشت 1398 21:12
نیوتن می آسود در پناه سایه در زیر درخت ناگهان سیبی افتاد زمین نیوتن آن را دید سپس از خود پرسید که چرا سوی هوا پرت نشد اکتشافات جهان اتفاقات بود که چنین میافتاد که کسی می فهمید و به ما می فرمود که چه چیز چه پیامی دارد و چه رازی دارند آیات خدا راز و اسرار جهان کشف می شد یک روز درپی گم شدن کشتی در یک دریا یا کسی در صحرا...