پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه (مریم حیدر زاده)


می خوام یه قصری بسازم

می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشی یک شب مهتابی باشه

می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری
می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری

می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم
می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم

می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی

امشب می خوام برای تو یه فال حاقظ بگیرم
اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم

امشب می خوام تا خود صبح فقط برات دعا کنم
برای خوشبخت شدت خدا خدا خدا کنم

امشب می خوام رو آسمون عکس چشات و بکشم
اگه نگاهم نکنی ناز نگاتو بکشم

می خوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه
به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقه

یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری
بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نری

به موقعی فکر نکنی دلم واست تنگ نمیشه
فکر نکنی اگه بری زندگی کمرنگ نمیشه

اگه بری شبا چشام یه لحظه هم خواب ندارن
آسمونای آرزو یه قطره مهتاب ندارن

راسیتی دلت میآد بری بدون من بری سفر
بعدش فراموشم کنی برات بشم به رهگذر

اصلا بگو که دوست داری اینجور دوست داشته باشم
اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا کاشته باشم

حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
چهره تو یادم می آد وقتی که بارون می زنه

ای کاش منم تو آسمون به مرغ دریایی بودم
شاید دوسم داشتی اگه آهوی صحرایی بودم

ای کاش بدونی چشمات و به صد تا دنیا نمی دم
یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم

به آرزوهام می رسم اگر که تو پیشم باشی
اونوقت خوشبخت میشم مثل فرشته ها تو نقاشی

تا وقتی اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن که کنی کرگ گلای مریمه

نگام کن و برام بگو بگوی می ری یا می مونی
بگو دوسم داری یا نه مرگ گلای شمعدونی

نامه داره تموم میشه مثل تموم نامه ها
اما تو مثل آسمون عاشقی و بی انتها



مریم حیدر زاده

کاشکه یه روز با همدیگه سوار قایق می شدیم (مریم حیدر زاده)


یک سبد آرزوی کال

کاشکه یه روز با همدیگه سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هر دومون عاشق می شدیم

کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا می گرفت
 گلای سرخ دلمون کاش بوی دریا می گرفت

کاش تو هوای عاشقی لیلی و مجنون می شدیم
باد که تو دریا می وزید ما هم پریشون می شدیم

کاش که یه ماهی قشنگ برای ما فال م یگرفت
برامون از فرشته ها امانتی بال می گرفت

با بال اون فرشته ها تو آسمون پر می زدیم
به شهر بی ستاره ها به آرومی سر می زدیم

شب که می شد امانت فرشته ها رو می دادیم
مامونو می بستیم و به یاد هم می افتادیم

کاشکه تو دریای قشنگ خواب شقایق می دیدیم
خواب دو تا مسافر و عشق و یه قاشق می دیدم

کاشکه می شد نیمه شب با همدیگه دعا کنیم
خدای آسمونا رو با یک زبون صدا کنیم

بگیم خدای مهربون ما رو ز هم جدا نکن
هرگز به عشق دیگری ما رو مبتلا نکن

کاش مقصد قایق ما یه جای دور و ساده بود
که عکس ماه مهربون رو پنجره اش افتاده بود

کاش اونجا هیچ کسی نبود یه وقتی با تو دوست بشه
تو نازنین من بودی مثل حالا تا همیشه

کاشکه به جز من هیچ کسی این قدر زیاد دوست نداشت
یا که دلت عشق منو اول عشقاش می گذاشت

کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم
شک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودم

کاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدم
یه بار نگاه می کردی و اون موقع پر پر می شدم

کاش گره دستامونو این سرنوشت وا نمی کرد
کاش هیچ کدوم از ما دو تا هیچ دوستی پیدا نمی کرد

کاش که می شد جدایی رو یه جایی پنهون بکنیم
خارای زرد غصه رو از ریشه ویرون بکنیم

کاش که با هم یه جا بریم که آدماش آبی باشن
شباش مثه تو قصه ها زلال و مهتابی باشن

کاشکه یه روز من و تو رو تو دریا تنها بذارن
تو قایق آرزوها یه روز مارو جا بذارن

اون وقت با لطف ماهیا دریا رو جارو بزنیم
بسوی شهر آرزو بریم و پارو بزنیم

بریم یه جا که آدماش بر سر هم داد نزنن
به خاطر یه بادبادک بچه ها فریاد نزنن

بریم یه جا که دلها رو با یک اشاره نشکنن
بچه ها توی بازیشون به قمریا سنگ نزنن

جایی که ما باید بریم پشت در زندگیه
عادت مردمش فقط عشقه و آشفتگیه

چشمامونو می بندیم و با هم دیگه می ریم سفر

یادت باشه اینجا هوا غرق یه دلواپسیه
اما از اینجا که بریم فقط گل اطلسیه

ترو خدا منو بدون شریک شادی و غمت
مثل همیشه عاشقت مثل گذشته مریمت



مریم حیدر زاده

دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی(مریم حیدر زاده)


دیگه براش نمیخونم لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخابه با نغمه ی جدایی

ای پونه ها،اقاقیا،شقایقای خسته
کبوترا،قناریا،جغدای دل شکسته

قصه ی کهنه شما آخر اونو نخابوند
ترس از لولوی مرده پشت درای بسته

دیگه براش نمیخونم لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخابه با نغمه ی جدایی

بارونای ریز و درشت عاشق بهاری
ماه لطیف و نقره ای عکسای یادگاری

آسمون خم شده از غصه ی دور دریا
شبای یلدا پر از هق هق و بیقراری

دیگه براش نمیخونم لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخابه با نغمه ی جدایی

روز و شبای رد شده چقدر ازش شنیدید
چه لحظه هایی ک اونو تو پیچ کوچه دیدید

وقتی ک چشماشو میبست ترانه ته میکشید
چقدر برای خاب اون بی موقع ته کشیدید

دیگه براش نمیخونم لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخابه با نغمه ی جدایی

آدمکای آرزو ماهیهای خاطره
دیگه صدایی نمیاد از شیشه ی پنجره

دیگه کسی نیست ک بهش هزار و یک شب بگم
رفت اونی ک از اولم همش قرار بود بره

دیگه براش نمیخونم لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخابه با نغمه ی جدایی

برف سفید پشت بوم بی چراغ خونه
دوبیتی های بیپناه خیلی عاشقونه

دیدید با چه یقینی دائم زیر لب میگفتم
محاله اون تا آخرش کنار من بمونه

دیگه براش نمیخونم لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخابه با نغمه ی جدایی

پروانه ها بسوزید و دور چراغ بگردید
شما دیگه روحرفتون باشید و برنگردید

یه کار کنید تو قصه های بچه های فردا
نگن شما با آبروی شعما بازی کردید

دیگه براش نمیخونم لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخابه با نغمه ی جدایی

تمام شبها شاهدن چیزی براش کم نبود
قصه های تکراری تو هیچ جای حرفم نبود

ستاره ها خوب میدونستن ک براش میمیرم
اندازه ی من کسی عاشقش تو عالم نبود

دیگه براش نمیخونم لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخابه با نغمه ی جدایی

از بس نوشتم آخرش آروم و بیخبر رفت
نمیدونم همینجاهاس یا عاقبت سفر رفت

یه چیزی رو خوب میدونم اینکه تموم شعرام
پای چشای روشنش بی بدرقه هدر رفت

دیگه براش نمیخونم لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخابه با نغمه ی جدایی

لالایی ها مال اوناس ک عاشقن دل دارن
شب و میخان با روز و باشلوغی مشکل دارن

کسایی ک هر چی ک قلبشون بگه گوش میدن
واسه شراب خاطره کوزه ای از گل دارن

دیگه براش نمیخونم لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخابه با نغمه ی جدایی

دیگه شبای بارونی چشم من ابری تیره
با عکس اون شاید یه ساعتی خابم بگیره

منتظر هیچکسی نیستم تا  یه روزی بیاد
بادستاش آروم بزنه ب شیشه ی پنجره

دیگه براش نمیخونم لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخابه با نغمه ی جدایی

ته دلم همش میگه اگه بیاد محشره
دلم با عشقش همه ی ناز اونو میخره

من نگران چشمای روشنشم یه عالم
یعنی شبا بی لالایی راحت خابش میبره

من حرفمو پس میگیرم باز میخونم لالایی
اگه بیاد و نزنه باز ساز بی وفایی

اینقدر میخونم تا واسه همیشه یادش بره
رها شدن،کنار من نبودنو جدایی

لالالالایی شبای ساکت و پرستاره
کاش کسی پیدا بشه برام ازش خبر بیاره

آرزومه یه شب بیاد و با نگاهش بگه
کسی رو جز من توی این دنیای بد نداره



مریم حیدر زاده

گفتی که به احترام دل باران باش(مریم حیدر زاده)


گفتی که به احترام دل باران باش

باران شدم و به روی گل باریدم

گفتی که ببوس روی نیلوفر را

از عشق تو گونه های او بوسیدم

گفتی که ستاره شو ، دلی روشن کن

من هم چو گل ستاره ها تابیدم

گفتی که برای باغ دل پیچک باش

بر یاسمن نگاه تو پیچیدم

گفتی که برای لحظه ای دریا شو

دریا شدم و تو را به ساحل دیدم

گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش

مجنون شدم و ز دوریت نالیدم

گفتی که شکوفه کن به فصل پاییز

گل دادم و با ترنّمت روییدم

گفتی که بیا و از وفایت بگذر

از لهجه ی بی وفاییت رنجیدم

گفتم که بهانه ات برایم کافیست

معنای لطیف عشق را فهمیدم

 

 


مریم حیدر زاده


 


یه نفر خوابش میاد و واسه ی خواب جا نداره (مریم حیدر زاده)

یه نفر خوابش میاد و واسه ی خواب جا نداره
 یه نفر یه لقمه نون برای فردا نداره

 یه نفر می شینه و اسکناساشو می شمره
 می خواد امتحان کنه که تا داره یا نداره

 یه نفر از بس بزرگه خونشون گم می شه توش
 اون یکی اتاقشون واسه همه جا نداره

 بابا می خواد واسه دخترش عروسک بخره
 انتخابم می کنه ، پولشو اما نداره

 یکی دفترش پر از نقاشی و خط خطیه
 اون یکی مداد برای آب و بابا نداره

 یکی ویلای کنار دریاشون قصره ولی
 اون یکی حتی تو فکرش آب دریا نداره

 یکی بعد مدرسه توپ چهل تیکه می خواد
مامانش میگه اینا گرونه اینجا نداره

 یه نفر تولدش مهمونیه ،‌همه میان
 یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره

 یکی هر هفته یه روز پزشکشون میاد خونش
 یکی داره می میره ، خرج مداوا نداره

 یکی انشاشو می ده توی خونه صحیح کنن
 یکی از بر شده درد و ، دیگه انشا نداره

 یه نفر می ارزه امضاش به هزار تا عالمی
 یکی بعد عمری رنج و زحمت امضا نداره

 تو کلاس صحبت چیزی می شه که همه دارن
 یکی می پرسه آخه چرا مال ما نداره

 یکی دوس داره که کارتون ببینه اما کجا
 یکی انقد دیده که میل تماشا نداره

یکی از واحدای بالای برجشون می گه
یکی اما خونشون اتاق بالا نداره

 یکی جای خاله بازی کلاس شنا می ره
 یکی چیزی واسه نقاشی ابرا نداره

 یکی پول نداره تا دو روز به شهرشون بره
 یکی طاقت واسه ی صدور ویزا نداره

یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه
یکی از بس که نخورده شب و روز نا نداره

 یکی از بس شومینه گرمه می افته از نفس
 یکی هم برای گرمای دساش ها نداره

 دخترک می گه خدا چرا ما .... مادرش می گه
 عوضش دخترکم ، او خونه لیلا نداره

 یه نفر تمام روزاش پر رنج و سختیه
 هیچ روزیش فرقی با روزای مبادا نداره

 یکی آزمایش نوشتن واسش ،‌اما نمی ره
 می گه نزدیکیای ما آزمایشگا نداره

 بچه ای که تو چراغ قرمزا می فروشه گل و
مگه درس و مشق و شور و شوق و رؤیا نداره

 یه نفر تمام روزا و شباش طولانیه
 پس دیگه نیازی به شبای یلدا نداره

 یاد اون حقیقت کلاس اول افتادم
دارا خیلی چیزا داره ولی سارا نداره

 راستی اسمو واسه لمس بهتر قصه می گم
 ملیکا چه چیزایی داره که رعنا نداره ؟

بعضی قلبا ولی دنیایی واسه خودش داره
 یه چیزایی داره توش که توی دنیا نداره

همیشه تو دنیا کلی فرق بین آدما
 این یه قانون شده و دیروز و حالا نداره

 خدا به هر کسی هر چیزی دلش می خواد بده
 همه چی دست اونه ،‌ربطی به شعرا نداره

 آدما از یه جا اومدن ، همه می رن یه جا
اون جا فرقی میون فقیر و دارا نداره

کاش یه روزی بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت
 با نمی شه ، با نمی خوام ،‌با نشد ، با نداره

 

 

مریم حیدر زاده

http://n1.blogsky.com/?PostID=20

کاشکه یه روز با همدیگه سوار قایق می شدیم(مریم حیدر زاده)


کاشکه یه روز با همدیگه سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هر دومون عاشق می شدیم

کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا می گرفت
گلای سرخ دلمون کاش بوی دریا می گرفت

کاش تو هوای عاشقی لیلی و مجنون می شدیم
باد که تو دریا می وزید ما هم پریشون می شدیم

کاش که یه ماهی قشنگ برای ما فال م یگرفت
برامون از فرشته ها امانتی بال می گرفت

با بال اون فرشته ها تو آسمون پر می زدیم
به شهر بی ستاره ها به آرومی سر می زدیم

شب که می شد امانت فرشته ها رو می دادیم
مامونو می بستیم و به یاد هم می افتادیم

کاشکه تو دریای قشنگ خواب شقایق می دیدیم
خواب دو تا مسافر و عشق و یه قاشق می دیدم

کاشکه می شد نیمه شب با همدیگه دعا کنیم
خدای آسمونا رو با یک زبون صدا کنیم

بگیم خدای مهربون ما رو ز هم جدا نکن
هرگز به عشق دیگری ما رو مبتلا نکن

کاش مقصد قایق ما یه جای دور و ساده بود
که عکس ماه مهربون رو پنجره اش افتاده بود

کاش اومجا هیچ کسی نبودیه وقتی با تو دوست بشه
تو نازنین من بودی مثل حالا تا همیشه

کاشکه به جز من هیچ کسی این قدر زیاد دوست نداشت
یا که دلت عشق منو اول عشقاش می گذاشت

کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم
شک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودم

کاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدم
یه بار نگاه می کردی و اون موقع پر پر می شدم

کاش گره دستامونو این سرنوشت وا نمی کرد
کاش هیچ کدوم از ما دو تا هیچ دوستی پیدا نمی کرد

کاش که می شد جدایی رو یه جایی پنهون بکنیم
خارای زرد غصه رو از ریشه ویرون بکنیم

کاش که با هم یه جا بریم که آدماش آبی باشن
شباش مثه تو قصه ها زلال و مهتابی باشن

کاشکه یه روز من و تو رو تو دریا تنها بذارن
تو قایق آرزوها یه روز مارو جا بذارن

اون وقت با لطف ماهیا دریا رو جارو بزنیم
بسوی شهر آرزو بریم و پارو بزنیم

بریم یه جا که آدماش بر سر هم داد نزنن
به خاطر یه بادبادک بچه ها فریاد نزنن

بریم یه جا که دلها رو با یک اشاره نشکنن
بچه ها توی بازیشون به قمریا سنگ نزنن

جایی که ما باید بریم پشت در زندگیه
عادت مردمش فقط عشقه و آشفتگیه

چشمامونو می بندیم و با هم دیگه می ریم سفر

یادت باشه اینجا هوا غرق یه دلواپسیه
اما از اینجا که بریم فقط گل اطلسیه

ترو خدا منو بدون شریک شادی و غمت
مثل همیشه عاشقت مثل گذشته مریمت


مریم حیدر زاده


 

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی(مریم حیدر زاده)

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی

فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت

حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه

ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
ازغصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه

دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون

فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم

رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی

نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت

به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته

من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره

روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی
بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی

یه وقت من و گم نکنی تو دود اون شهر غریب
یه سرزمین غربته با صد نیرنگ و فریب

فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه

چادر شب لطیف تو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آب تو یه وقت ناغافل نشکنی

اگه واست زحمتی نیست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خدای مهربون

راستی دیروز بارون امد من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم

از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره

غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه
سرفه های مکررم مال هوای دوریه

گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه
مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه

تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره ؟
دلت می خواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره

از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون

یادت می آد گریه هامو ریختم کنار پنجره
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره

یادت میآد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم

امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی
فانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی

گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست
با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست

عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه

تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی می آرم

وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر

حرف منو به دل نگیر همش مال غریبیه
تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه

زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از سایه ی غصه و غمه

تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه

دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار

فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم
به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم

اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب

می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پاکی خنده هات کنن

یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره
 .همون کسی که بیشتر از همه دوست داره

 

 

مریم حیدر زاده 

  http://sajjadzamani.loxblog.com/post.php?p=212

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی(مریم حیدر زاده)

 

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم 

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس 

تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی: 

دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم 

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت 

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشمهایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم 

نمیدانم چرا رفتی؟
نمیدانم چرا شاید خطا کردم 


و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا؟تا کی؟برای چه؟ 

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت 

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت 

تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود 

و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
کسی حس کرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت 

و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد 

و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد! 

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید 

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو 

در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید 

کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل 

میان غصه ایی از جنس بغض کوچک یک ابر
نمیدانم چرا؟ شاید به رسم پروانگی مان باز 

برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم 

 

 


مریم حیدر زاده