-
به بستر افتم و مردن کنم بهانه خویش(بابا فغانی)
یکشنبه 5 خرداد 1398 12:42
به بستر افتم و مردن کنم بهانه خویش بدین بهانه مگر آرمت به خانه خویش بسى شب است که در انتظار مقدم تو چراغ دیده نهادم بر آستانه خویش حسود تنگنظر گو بهداغ غصه بود که هست خاتم مقصود بر نشانه خویش کلید گنج سعادت به دست شاهوشى است که بر فقیر نبندد در خزانه خویش نه مرغ زیرکم اى دهر سنگسارم کن چرا که بردهام از یاد آشیانه...
-
نـکـتـهای دلـکش بـگـویم خـال آن مـَـــهرو بـبـیـن(حافظ)
یکشنبه 5 خرداد 1398 12:40
نکتهای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین عقل و جان را بسته زنجیر آن گیسو ببین عیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباش گفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببین حلقه زلفش تماشاخانه باد صباست جان صد صاحب دل آن جا بسته یک مو ببین عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند ای ملامتگو خدا را رو مبین آن رو ببین زلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهاد با...
-
چند رباعی از خیام :زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری(خیام)
یکشنبه 5 خرداد 1398 12:37
زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری پر کن قدحی بخور بمن ده دگری زان پیشتر ای صنم که در رهگذری خاک من و تو کوزهکند کوزهگری خیام * بر کوزهگری پریر کردم گذری، از خاک همینمود هر دَم هنری؛ من دیدم اگر ندید هر بیبصری، خاک پدرم در کف هر کوزهگری. خیام هان کوزهگرا بپای اگر هشیاری تا چند کنی بر گل مردم خواری انگشت فریدون و...
-
اصلا چرا دروغ،همین پیش پای تو(ناصر حامدی)
یکشنبه 5 خرداد 1398 12:28
اصلا چرا دروغ،همین پیش پای تو گفتم که یک غزل بنویسم برای تو احساس می کنم که کمی پیرتر شدم احساس می کنم کـه شدم مبتلای تو برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو دل می دهم دوباره به طعـم صدای تو از قـــول من بگــــو بـــه دلت نرم تر شود بی فایده ست این همه دوری، فدای تو دریــــای من! به ابر سپردم بیاورد یک آسمان بهانه ی باران...
-
از هجوم نغمه ای بشکافت گور مغز من امشب(سهراب سپهری)
یکشنبه 5 خرداد 1398 12:10
جان گرفته ** از هجوم نغمه ای بشکافت گور مغز من امشب: مرده ای را جان به رگ ها ریخت، پا شد از جا در میان سایه و روشن، بانگ زد بر من :مرا پنداشتی مرده و به خاک روزهای رفته بسپرده؟ لیک پندار تو بیهوده است: پیکر من مرگ را از خویش می راند. سرگذشت من به زهر لحظه های تلخ آلوده است. من به هر فرصت که یابم بر تو می تازم. شادی ات...
-
بس تازه و ترى چمنآراى کیستى(بابافغانی)
دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 14:32
بس تازه و ترى چمنآراى کیستى نخل امید و شاخ تمناى کیستى روز، آفتاب روزن و بام که مىشوى شبها چراغ خلوت تنهاى کیستى رنگت چو بوى دلکش و بویت چو روى خوش حورى سرشت من گل رعناى کیستى گل این وفا ندارد و گلزار این صفا اى لاله غریب ز صحراى کیستى حالا ز غنچه دل ما باز کن گره در انتظار وعده فرداى کیستى بزمى پر از پرى است فغانى...
-
بردی از یادم . دادی بر بادم (پرویز خطیبی)
دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 14:28
بردی از یادم . دادی بر بادم . با یادت شادم دل به تو دادم . در دام افتادم . از غم آزادم دل به تو دادم . فتادم به بند ای گل بر اشک خونینم نخند سوزم از سوز نگاهت هنوز چشم من باشد به راهت هنوز چه شد آنهمه پیمان . که از آن لب خندان بشنیدم و هرگز خبری نشد از آن کی آیی به برم . ای شمع سحرم در بزمم نفسی . بنشین تاج سرم . تا...
-
به پیشگاه خداوند بنده ای بردند(ابوالقاسم حالت)
دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 14:25
به پیشگاه خداوند بنده ای بردند که نامه ی عمل وی سیاه و درهم بود بگفت: از چه ز ابلیس پیروی کردی؟ بگفت پیروی او ز عهد آدم بود بگفت: از جه نهادی به راه دزدی پای بگفت خرج فزون و، درآمدم کم بود بگفت: در پی زن های هرزه افتادی بگفت بهر فقیر ازدواج چون سم بود بگفت: سد هوس را به جهد بشکستی؟ بگفت آه ازین سد، که سخت محکم بود...
-
گر ترا عشوه چنان، شیوه چنین خواهد بود (منصورحلاج)
دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 14:23
گر ترا عشوه چنان، شیوه چنین خواهد بود نی مرا فکر دل و نی غم د ین خواهد بود درد عشقت ز ازل بود مرا مرهم دل بی گمان تا به ابد نیز چنین خواهد بود روز محشر که به سیما همه ممتاز شوند مهر روی تو مرا، مُهر جبین خواهد بود آتش غیرت عشق تو چو اغیار بسوخت دیده ی کیست ندانم که دو بین خواهد بود در چنان خلق ، که عشق تو دهد جلوه ی...
-
دیرگاهی است که در این تنهایی (سهراب سپهری)
دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 14:19
در قیر شب ** دیرگاهی است که در این تنهایی رنگ خاموشی در طرح لب است بانگی از دور مرا میخواند لیک پاهایم در قیر شب است رخنهای نیست در این تاریکی در و دیوار به هم پیوسته سایهای لغزد اگر روی زمین نقش وهمی است ز بندی رسته نفس آدمها سر بسر افسرده است روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا هر نشاطی مرده است دست جادویی شب در...
-
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی (ایرج میرزا)
دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 14:15
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی آراسته با شکل مهیبی سر و بر را گفتا که: «منم مرگ و اگر خواهی زنهار باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را یا آن پدر پیر خودت را بکشی زار یا بشکنی از مادر خود سینه و سر را یا خود ز می ناب کشی یک دو سه ساغر تا آن که بپوشم ز هلاک تو نظر را لرزید ازین بیم جوان بر خود و جا داشت کز مرگ فتد لرزه به تن...
-
ای آرزوی مهرتو سیلابکینهها( بیدل دهلوی)
دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 14:13
ای آرزوی مهرتو سیلابکینهها بر هم زنکدورت سنگ آبگینهها ملاح قدرت تو ز عکس تجلیات راند به بحرآینهٔ دل سفینهها آتشپرست شعلهٔ اندیشهات جگر آیینهدار داغ هوای تو سینهها از حیرت صفای تو خونی است منجمد اشک روان سطر به چشم سفینهها درکارگاه حکم تو بهرگداز سنگ آتش برون دهد نفس آبگینهها آنجاکه مهر عشق کند ذرهپروری...
-
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد(مهدی حمیدی شیرازی)
دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 14:09
مرگ قو شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزل ها بمیرد گروهی برآنند کاین مرغ شیدا کجا عاشقی کرد آن جا بمیرد شب مرگ از بیم آن جا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد من این نکته گیرم که باور نکردم...
-
به رنگ ناب ترین خاطرات شیرینی(غلامرضا فتحی)
یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 11:12
به رنگ ناب ترین خاطرات شیرینی شبیه پاک ترین لحظه های دیرینی به بوی خنده ی تو نشئه می شود چشمم تو مثل مستی یک باغ ، مثل نسرینی به روی پهنه ی رؤیای آسمانی من تو با شکوه ترین خوشه های پروینی غروب، مرگ، شکستن،سکوت، تنهایی برای هر چه که درد است باز تسکینی مگیر چهره زمن چون برای من تو هنوز عزیز دخترک آ ن دو کوچه پایینی بیا...
-
جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست(عبید زاکانی)
یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 11:09
جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست بیشم مجال صبر و سر انتظار نیست دیوانه این چنین که منم در بلای عشق دل عاقبت نخواهد و عقلم به کار نیست گر خواندنت مراد و گر راندن آرزوست آن کن که رای تست مرا اختیار نیست ما را همین بسست که داریم درد عشق مقصود ما ز وصل تو بوس و کنار نیست ای دل همیشه عاشق و همواره مست باش کان کس که مست...
-
مولای سبز پوش ای اعتبار عشق(ایرج جنتی عطایی)
یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 11:07
مولای سبز پوش مولای سبز پوش ای اعتبار عشق شاعر تر از بهار ، ای تک سوار عشق در اشکریز باغ ، وقتی که گل شکست وقتی که آفتاب در من به شب نشست نام عزیز تو فریاد باغ بود یاد تو در کسوف ، تنها چراغ بود شب بی دریغ بود ، من تلخ و نا امید تو می رسیدی و خورشید می رسید وقتی پرنده ها دلتنگ می شدند ، دلتنگ می شدی وقتی شکوفه ها بی...
-
از برت دامن کشان رفتم ای نامهربان(معینی کرمانشاهی)
یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 11:05
رفتم که رفتم ** از برت دامن کشان رفتم ای نامهربان از من آزرده دل کی دگر بینی نشان رفتم که رفتم رفتم که رفتم از من دیوانه بگذر بگذر ای جانانه بگذر هر چه بودی هر چه بودم بی خبر رفتم که رفتم رفتم که رفتم شمع بزم دیگران شو جام دست این و آن شو هر چه بودی هر چه بودم بی خبر رفتم که رفتم رفتم که رفتم بعد از این بعد از این کن...
-
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید (وحشی بافقی)
یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 10:51
شرح پریشانی ** دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید قصه بی سر و سامانی من گوش کنید گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربدهجویی بودیم عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم بستهٔ سلسلهٔ سلسله...
-
آن کس که بداند و بداند که بداند(ابن یمین)
یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 10:47
آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند آن کس که بداند و نداند که بداند بیدار کنیدش که بسی خفته نماند آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند ابن یمین
-
دنیا شبیه توست مثل دلبری هات(محمد حسین بهرامیان)
یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 10:46
دنیایی ها 1 دنیا شبیه توست مثل دلبری هات چیزی شبیه رنگ رنگ روسری هات مثل شکوه بادبادک بازی باد وقتی که می رقصاندش بازیگری هات مثل خط ابروت، مثل خط لبهات بر چهره آیینه آرایشگری هات مثل خدا را صد قلم آراستن ها مثل تبِ سرخِ قلم خاکستری هات افسوس اما شهر ارزان می فروشد در پارک های شوخ، شرم دختری هات ای شهرزاد قصه های سال...
-
دیشب که جز بخور گلی رنگ یک چراغ (فرخ تمیمی)
یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 10:42
عطش دیشب که جز بخور گلی رنگ یک چراغ پهلوی تختخواب تو ، بیگانه ای نبود بر آشیان چشم سیاه تو ، مرغ خواب بنشسته بود و نغمه لالای می سرود . پروانه های بوسه ی آتش پرست من گم شد به بوستان لب و گونه های تو چشمم دوید در پی آن بوسه ها ولی گم شد میان همهمه بوسه های تو من در خیال اینکه کجا رفت بوسه ها دیدم نگاه شوق تو بر سینه ات...
-
یا ساقی ترسا شرابی ده (فرخ تمبمی)
یکشنبه 29 اردیبهشت 1398 10:40
شراب جلفا ** بیا ساقی ترسا شرابی ده . لبم از تشنگی سوخت شراب کهنه ی سرداب جلفا ، درون جام ناقوس کلیسا . بیا ساقی ترسا چو افیونی به اعصابم در آمیز . بیا رقصی بکن ، شوری برانگیز . گنه کارم . گناهی کن ، مپرهیز . بیا ساقی ترسا کنون ناقوس گوید ماجرا ها ز عمر کوته باغ جوانی ز باد برگ افشان خزانی . بیا ساقی ترسا ببین «...
-
ای دوست بیا تا غم دنیا نخوریم(خیام)
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 12:27
ای دوست بیا تا غم دنیا نخوریم واین یک دم عمر را غنیمت شمریم فردا که از این دیر فنا در گذریم با هفت هزار سالگان سر به بریم! خیام
-
تا بقید غمش آورد خدا داد مرا(شاطر عباس صبوحی)
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 12:26
تا بقید غمش آورد خدا داد مرا آنچه می خواستم از بخت خدا داد مرا رفع مخموری از آن چشم سیه دارد چشم چشم دارم که خرابی کند آباد مرا نتوانم ز خدا داد بگیرم دادم کاش گیرد ز خداداد خدا ، داد مرا گر دلش سخت تر از سنگ بود نرم شود بشنود گر شبی او ناله و فریاد مرا من که تا صبح دعا گوی تو هستم همه شب چه شود گر تو به دشنام کنی یاد...
-
ای خاک تو تاج سربلندان!(جامی)
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 12:21
ای خاک تو تاج سربلندان مجنون تو عقل هوشمندان محجوب تو را نهار لیلی مکشوف تو را سها سهیلی خورشید ز توست روشنی گیر بی روشنی تو چشمه قیر بر چشمه قیر اگر بتابی گیرد فلکش به آفتابی ای دست مقربان آگاه از دامن عزت تو کوتاه در راه تو عقل فکرت اندیش صد سال اگر قدم نهد پیش ناآمده از تو رهنمایی دور است که ره برد به جایی هر رو که...
-
به مجنون گفت روزی عیب جویی(وحشی بافقی)
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 12:16
به مجنون گفت روزی عیب جویی که پیدا کن به از لیلی نکویی که لیلی گر چه در چشم تو حوریست به هر جزوی ز حسن او قصوریست ز حرف عیبجو مجنون برآشفت در آن آشفتگی خندان شد و گفت اگر در دیدهٔ مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی تو کی دانی که لیلی چون نکویی است کزو چشمت همین بر زلف و روی است تو قد بینی و مجنون جلوه ناز تو چشم و...
-
سـر آن ندارد امشب، کـه برآید آفتابی(سعدی)
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 12:12
سـر آن ندارد امشب، کـه برآید آفتابی چـه خیال ها گـذر کرد و گـذر نکرد خوابی به چـه دیر ماندی ای صبح؟ که جان من بر می آمد بزه کردی و نکـردند، موذنان ثـوابی نـفس خـروس بگـرفت، که نوبـتی بـخـواند هـمه بلـبلان بمردند و نماند جـز غـرابی نفـحات صبح دانی، ز چـه روی دوست دارم؟ که به روی دوست ماند، کـه برافکـند نـقابی سرم از...
-
افسوس که نامه جوانی طی شد (خیام)
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 12:10
افسوس که نامه جوانی طی شد وآن تازه بهار زندگانی دی شد آن مرغ طرب که نام او بود شباب فریاد! ندانم که کی آمد کی شد! خیام
-
بشکفد بار دگر لالهی رنگین مراد(ژاله اصفهانی)
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 12:09
شکفد بار دگر لاله رنگین مراد غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود من نگویم که بهاری که گذشت آید باز روزگاری که به سر آمده آغاز شود روزگار دگری هست و بهاران دگر شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر لیک هرگز نپسندیم به خویش که چو یک شکلک بی جان شب و روز بی خبر از همه خندان باشیم بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد کاشکی...
-
دل داده ام بر باد، بر هرچه باداباد(قیصر امین پور)
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 12:05
دل داده ام بر باد، بر هرچه باداباد مجنون تر از لیلى،شیرین تر از فرهاد اى عشق از آتش، اصل و نسب دارى از تیره ی دودى، ازدودمانِ باد آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر از بوى تو آتش، در جانِباد افتاد هر قصرِ بى شیرین، چون بیستون ویران هر کوهِ بى فرهاد، کاهى به دست باد هفتاد پشتِ ما، از نسل غم بودند ارثِ پدر ما را، اندوه...