-
چوپان در راه است نیلبک منتظر وغمزه ی یار تمام (امیر سلیمی)
شنبه 14 اردیبهشت 1398 21:10
« چوپان در راه است » نیلبک منتظر و غمزه ی یار تمام. یک دشت سکوت و دل خسته ی من. چشمهایم پر اشک نیم نگاهم پی تو می چرد سبزی دشت شاید بازآیی شاید خوابهایم همه تعبیر شوند شاید. خواب دیدم برگهایت را باد یک به یک کنده به ناز تنت از جنس بلور می درخشید در آغوش نسیم و من وامانده در حسرت یک بوسه ی عشق. خواب دیدم که دهاتی شده...
-
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد(محمد علی بهمنی)
شنبه 14 اردیبهشت 1398 21:06
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد ویرانه نشینم من و بیت غزلم را هرگز نفروشم به دو صد خانه آباد من حسرت پرواز ندارم به دل آری در من قفسی هست که می خواهدم آزاد ای باد تخیل ببر آنجا غزلم را کش مردم آزاده بگویند مریزاد من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد آرام چه می جویی از این زاده اضداد؟ می خواهم...
-
ای خونبهای نافه چین خاک راه تو(حافظ)
شنبه 14 اردیبهشت 1398 21:03
ای خونبهای نافه چین خاک راه تو خورشید سایه پرور طرف کلاه تو نرگس کرشمه میبرد از حد برون خرام ای من فدای شیوه چشم سیاه تو خونم بخور که هیچ ملک با چنان جمال از دل نیایدش که نویسد گناه تو آرام و خواب خلق جهان را سبب تویی زان شد کنار دیده و دل تکیه گاه تو با هر ستارهای سر و کار است هر شبم از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو...
-
به نام آن که در شانش کتاب است (عارف قزوینی)
شنبه 14 اردیبهشت 1398 20:56
به نام آن که در شأنش کتاب است چــراغ راه دیـنــش آفتــاب اســت مـــهیـــن دســتور دربــار خـدایی شــــــرف بخــش نـــژاد آریــــایی دوتا گــــردیده چـــرخ پیـر را پشت پی پـــوزش بـه پیـش نام زرتشـت بــه زیــر سـایـه نـامــش تــوانـــی رسـید از نــو بـه دور باســتانــــی ز هــاتف بشــنود هر کس پیامش چو عـارف جان کند...
-
ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس(نادر ابراهیمی)
شنبه 14 اردیبهشت 1398 20:51
ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس چه سفرها کرده ایم، چه سفرها کرده ایم ما برای بوسیدن خاک سر قله ها چه خطرها کرده ایم، چه خطرها کرده ایم ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود خون دلها خورده ایم خون دلها خورده ایم ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود رنج دوران برده ایم رنج دوران برده ایم ما برای بوئیدن بوی گل نسترن چه سفرها کرده...
-
درودی به مستیﹺ پروانه ها (امیر مهدی شهرابی)
شنبه 14 اردیبهشت 1398 20:46
درودی به مستی پروانه ها به گرمی آغوش آلاله ها به رقص کبوتر، به فصل بهار درودی به رویا،به شب های تار درود ای تبسم،درود ای امید درودی به آن یاس های سپید درودی به گرمی، به دوری مهتاب به شرقﹺسپیده،به خورشید ناب درودی به باران و برف و تگرگ به شادی و لبخند و سبزی برگ درودی به صحرا- به کوه و به دریا به عرش وبه اعلا- به امروز...
-
دشمن خویشیم و یار آنک ما را میکشد(مولوی)
پنجشنبه 12 اردیبهشت 1398 14:24
دشمن خویشیم و یار آنک ما را میکشد غرق دریاییم و ما را موج دریا میکشد زان چنین خندان و خوش ما جان شیرین میدهیم کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا میکشد خویش فربه مینماییم از پی قربان عید کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا میکشد آن بلیس بیتبش مهلت همیخواهد از او مهلتی دادش که او را بعد فردا میکشد همچو اسماعیل گردن...
-
ای زن ، چه دلفریب و چه زیبایی(سیمین بهبهانی)
پنجشنبه 12 اردیبهشت 1398 14:20
ای زن ، چه دلفریب و چه زیبایی گویی گل شکفته ی دنیایی گل گفتمت ، ز گفته خجل ماندم گل را کجاست چون تو دلارایی ؟ گل چون تو کی ، به لطف ، سخن گوید ؟ تنها تویی که نوگل گویایی گر نوبهار ، غنچه و گل زاید ای زن ، تو نوبهار همی زایی چون روی نغز طفل تو ، ایا کس کی دیده نو بهار تماشایی؟ ای مادر خجسته ی فرخ پی در جمع کودکان به...
-
ای فدای تو هم دل و هم جان(هاتف اصفهانی)
پنجشنبه 12 اردیبهشت 1398 14:17
ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او * ای فدای تو هم دل و هم جان وی نثار رهت هم این و هم آن دل فدای تو، چون تویی دلبر جان نثار تو، چون تویی جانان دل رهاندن زدست تو مشکل جان فشاندن به پای تو آسان راه وصل تو، راه پرآسیب درد عشق تو، درد بیدرمان بندگانیم جان و دل بر کف چشم بر حکم و گوش بر فرمان گر سر صلح داری، اینک دل...
-
ای دل تو ندانستی قدر گل و بستان را(عماد خراسانی)
پنجشنبه 12 اردیبهشت 1398 14:10
ای دل تو ندانستی قدر گل و بستان را بیهوده چه می نالی بیداد زمستان را ظلمات شب هجران بیهوده ندادندت تو قدر ندانستی آن چشمه حیوان را مغرور شدی ای دل در گلشن وصل از بخت بایست کشید اکنون این رنج بیابان را صد بار تو را گفتم دیوانگی از سر نه ترسم که دهی از دست آن زلف پریشان را دلبسته این دامی، مرغابی این دریا کم شکوه نما ای...
-
ای دل تو ندانستی قدر گل و بستان را(عماد خراسانی)
پنجشنبه 12 اردیبهشت 1398 14:10
ای دل تو ندانستی قدر گل و بستان را بیهوده چه می نالی بیداد زمستان را ظلمات شب هجران بیهوده ندادندت تو قدر ندانستی آن چشمه حیوان را مغرور شدی ای دل در گلشن وصل از بخت بایست کشید اکنون این رنج بیابان را صد بار تو را گفتم دیوانگی از سر نه ترسم که دهی از دست آن زلف پریشان را دلبسته این دامی، مرغابی این دریا کم شکوه نما ای...
-
نشستم به کنجی به پای دلم(بهرام صفی پوریان مهربان )
پنجشنبه 12 اردیبهشت 1398 14:09
نشستم به کنجی به پای دلم و شعری نوشتم برای دلم تمامی پر از عطر یاد تو بود همین باغ و هم کوچه های دلم دریغا که عمری گذشت و نشد نشینی شبی در سرای دلم بهارا سکوتت مرا می کشد تو گویی بلایی بلای دلم مسیحای خوبم طبیبم تویی نفسهای گرمت دوای دلم چه می شد که در آسمان شبم بیایی چو مه در فضای دلم دریغا دریغا که تیغ ستم بریده مرا...
-
انگــشت کـــش سخــن ســــــرایان (نظامی)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 19:21
وفات مجنون بر روضه لیلی ** انگشت کش سخن سرایان این قصه چنین برد به پایان کان سوخته خرمن زمانه شد خرمنی از سرشک دانه دستاس فلک شکست خردش چون خرد شکست باز بردش زانحال که بود زارتر گشت بیزورتر و نزارتر گشت جانی ز قدم رسیده تا لب روزی به ستم رسیده تا شب نالنده ز روی دردناکی آمد سوی آن عروس خاکی در حلقه آن حظیره افتاد...
-
خـُفــــــته خــــبرندارد، ســربرکــــنار جا نــــان (سعدی)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 19:15
خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان دل داده را ملامت گفتن چه سود دارد میباید این نصیحت کردن به دلستانان دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوش رو تا دامنت نگیرد دست خدای خوانان من ترک مهر اینان در خود نمیشناسم بگذار تا بیاید بر...
-
چـرا چـو قصه فـرامـوش یکدگر باشیم(بیژن ترقی)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 19:13
چـرا چـو قصه فـرامـوش یکدگر باشیم بیـا کـه راحــت آغــوش یکدگر باشیم بیا کـه همچو شقایق ز داغ محـنت هم سبو به دوش و قدح نوش یکدگر باشیم قـرار خـاطـر انــدوهبـار هـــم گــردیــم چـــراغ کلبــه خـامــوش یکدگر باشیم بیا ز ساغـر چشمـان هـم به هشیـاری زنیـم بـاده و مــدهــوش یکدگر باشیم زنیـم پیرهـن شــوق را بـه دامــن...
-
شیشه ی عطر تو افتاد و شکست(مونا برزویی)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 19:11
شیشه ی عطر تو افتاد و شکست بین ما همیشه یه غریبه هست حالا که دنیامو کرده زیرورو کی تورو ازم گرفت بهم بگو! مثه سایه ، مثه دیوار مثه زنجیر ، مثه آوار یه نفر هست ، آره انگار یه شبح ! یه چهره ی تار نمی خواد من و تو ما شیم ،نمی خواد تو قصه باشیم سر راه ما نشسته یه دو راهی ، که جدا شیم! اونکه نامه هامو دستت نرسوند شیشه ی...
-
سیمین بدنا شمع شبستان که بودی ؟(خزین لاهیجی)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 19:08
سیمین بدنا شمع شبستان که بودی ؟ من سوختم از آتش ایوان که بودی ؟ شب با که نشستی سر زلفت که به کف داشت ؟ جانان من آرام دل و جان که بودی ؟ پیدا بوَد از لعل تو پیمانه کشی ها ای عهد شکن بر سر پیمان که بودی ؟ نگذاشته ای دین به خرابات نشینان در صومعه غارتگر ایمان که بودی ؟ آشفته شد ای باد صبا از تو دماغم در سلسله ی زلف...
-
دانست چو با او به شکایت سخنم (سیمین بهبهانی)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 18:52
دانست چو با او به شکایت سخنم هست برجست و به یک بوسه لبم بست چون شرم زعریان شدنم در بر او بود شد اخگر سوزنده و بر پیرهنم جست تبدارم و شادم که اگر یار درآید باور نکند تا نکشد بر بدنم دست هر آه که در حسرتش از سینه بر آمد زندانی غم بود و زندان تنم رست این بی خبران در طلب هستی جامند غافل که نگاه تو شرابست و منم مست فارغ...
-
دیگر این پنجره بگشای که من (هوشنگ ابتهاج)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 18:49
دیگر این پنجره بگشای که من به ستوه آمدم از این شب تنگ دیرگاهی ست که در خانه همسایه من خوانده خروس وین شب تلخ عبوس می فشارد به دلم پای درنگ دیرگاهی ست که من در دل این شام سیاه پشت این پنجره بیدار و خموش مانده ام چشم به راه همه چشم و همه گوش مست آن بانگ دلاویز که می اید نرم محو آن اختر شب تاب که می سوزد گرم مات این پرده...
-
تو مرا خوار مکن، یار مرا با و ر کُن (مژگان ساغر )
سهشنبه 10 اردیبهشت 1398 19:24
باور کن تو مرا خوار مکن، یار مرا با و ر کُن مثل اندوه دل زار، مر ا با و ر کُن نه شبم آه نه مهتاب، مرا باور کرد تو مگر دیده بیدا ر ، مرا با و ر کُن خلق گویند که دیوانه شدم وای به من لیک گر مستم و هوشیار، مرا باور کُن شده عمری به سر کوی تو منزل دارم حُرمت و پاس نگهدا ر مرا با و ر کن از در دوست چه ناکام دل آزرده شدم جان...
-
شیر مادر، بوی ادکلن می داد(اکبر اکسیر)
سهشنبه 10 اردیبهشت 1398 19:23
خواهش شیر مادر، بوی ادکلن می داد دست پدر، بوی عرق (گفتم بچه ام نمی فهمم) نان، بوی نفت می داد زندگی، بوی گند (گفتم جوانم نمی فهمم) حالا که بازنشسته شده ام هر چیز، بوی هر چیز می دهد، بدهد فقط پارک، بوی گورستان و شانه تخم مرغ، بوی کتاب ندهد! اکبر اکسیر
-
من از عهد آدم تو را دوست دارم (قیصر امین پور)
سهشنبه 10 اردیبهشت 1398 19:20
من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم نم : تو را دوست دارم نه خطی ، نه خالی ! نه خواب و خیالی ! من ای حس مبهم تو را دوست دارم سلامی صمیمی تر از غم ندیدم به اندازه ی غم تو را دوست دارم بیا تا صدا از دل سنگ خیزد بگوییم با هم : تو را دوست دارم جهان یک دهان شد هم...
-
بهار بهار صدا همون صدا بود (محمد علی بهمنی)
سهشنبه 10 اردیبهشت 1398 19:16
بهار بهار بهار بهار صدا همون صدا بود صدای شاخه ها و ریشه ها بود بهار بهار چه اسم آشنایی ؟ صدات میاد ... اما خودت کجایی وابکنیم پنجره ها رو یا نه ؟ تازه کنیم خاطره ها رو یا نه ؟ بهار اومد لباس نو تنم کرد تازه تر از قصل شکفتنم کرد بهار اومد با یه بغل جوونه عید آورد از تو کوچه تو خونه حیاط ما یه غربیل باغچه ما یه گلدون...
-
اونی که میخواستی تو غبارا گم شد(بهروز رضوی)
سهشنبه 10 اردیبهشت 1398 19:14
اونی که میخواستی تو غبارا گم شد مرغی شد و پشت حصارا گم شد اسم تو رو رو بال مرغا نوشت رو کندهی سبز درختا نوشت یه روز که بارون میومد بهش گفت یه روز دیگه رو موج دریا نوشت دریا با موجاش اون رو از خودش روند مرغ هوا گم شد و اون رو گریوند باد اومد و تو جنگلها قدم زد اسم تو رو از همه جا قلم زد ببین جدایی چه به روزش آورد چه...
-
دوستت دارم همین!اعترافی بیش از این؟(سروش عازمی خواه)
سهشنبه 10 اردیبهشت 1398 19:12
دوستت دارم همین!اعترافی بیش از این؟ رد پایم را در این مفهوم بی همتا ببین دوستت دارم !چگونه غرق چشمانت شوم؟ غرق در خورشید پر احساس تابانت شوم؟ دوستت دارم! گناهم عاشقی در کوی توست من که احساسم همه اواره ابروی توست عشق بازی های من با خنده هایت دیدنی است ناز اهنگ نگاهت میوه های چیدنیست من به گاه بارش عشق خدایی دیدمت در پی...
-
عمو نوروز! نیا این جا... که این خونه عزاداره!(یغما گلرویی)
سهشنبه 10 اردیبهشت 1398 19:06
عمو نوروز! نیا این جا... که این خونه عزاداره! پدر خرجِ یه سال قبلِ شبِ عیدُ بدهکاره! چشای مادر از سرخی مثِ ماهیِ هفت سینن، که از بس تر شدن دائم، دیگه کم کم نمی بینن. برادر گم شده پُشتِ سُرنگای فراموشی. تن خواهر شده پر پر تو بازارِ هم آغوشی... توی این خونه ی تاریک کسی چشم انتظارت نیست، تا وقتی نونُ خوش بختی میونِ کوله...
-
لالالالا،لالالالا بخواب ای کودک بابا که بابا (خسرو نکو نام)
دوشنبه 9 اردیبهشت 1398 13:43
لالالالا،لالالالا بخواب ای کودک بابا که بابا می رود فردا بخواب عمرم که شیطان عاقبت خندید صدای خنده اش درکلبه ام پیچید درخت زندگی لرزید جوانه های سبزش بر زمین بارید بخواب عمرم، بخواب عمرم که دیگر کلبه ات سرد است شریک بازیَت درد است عزیزم،کودکم،خنجر همیشه دست نامرد است سخن گم کرده ای باری... بخواب عمرم که دیگر روزها در...
-
به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر (پروین اعتصامی)
دوشنبه 9 اردیبهشت 1398 13:42
آتش دل به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر که هر که در صف باغ است صاحب هنریست بنفشه مژدهٔ نوروز میدهد ما را شکوفه را ز خزان وز مهرگان خبریست بجز رخ تو که زیب و فرش ز خون دل است بهر رخی که درین منظر است زیب و فریست جواب داد که من نیز صاحب هنرم درین صحیفه ز من نیز نقشی و اثریست میان آتشم و هیچگه نمیسوزم هماره بر سرم از جور...
-
عشق تو آتش جانا زد بر دل من(علی اکبر شیدا )
دوشنبه 9 اردیبهشت 1398 13:40
عشق تو آتش جانا زد بر دل من بر باد غم داد آخر آب و گل من روی تو چون دیده دل بهتر زلیلی شد بند زنجیر دام مجنون دل من وصل تو مشکل مشکل ، جان دادن آسان یارب کن آسان آسان ، این مشکل من علی اکبر شیدا و برخی گویند از جهانگیر مراد ملقب به حسام السلطنه *** ز من نگارم حبیبم خبر ندارد به حال زارم طبیبم نظر ندارد خبر ندارم من از...
-
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو(حافظ )
دوشنبه 9 اردیبهشت 1398 13:35
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید گفت با این همه از سابقه نومید مشو گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش دور خوبی گذران است...