-
ما گدایان خیل سلطانیم (سعدی)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:31
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمیدانیم چون دلارام میزند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم دوستان در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم مر خداوند عقل و دانش را عیب ما گو مکن که نادانیم هر گلی نو که در جهان آید ما به...
-
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق (فریدون مشیری)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:30
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق که نامی خوشتر از اینت ندانم وگر هر لحظه رنگی تازه گیری به غیر از زهر شیرینت نخوانم تو زهری ؛ زهر گرم سینه سوزی تو شیرینی ؛ که شور هستی از توست شراب ِ جام خورشیدی که جان را نشاط از تو ؛ غم از تو ؛ مستی از توست بسی گفتند دل از عشق برگیر که نیرنگ است و افسون است و جادوست ولی ما دل به او...
-
گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت(هاتف اصفهانی )
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:27
گفتم نگرم روی تو گفتا به قیامت گفتم روم از کوی تو گفتا به سلامت گفتم چه خوش از کار جهان گفت غم عشق گفتم چه بود حاصل آن گفت ندامت هر جا که یکی قامت موزون نگرد دل چون سایه به پایش فکند رحل اقامت در خلد اگر پهلوی طوبیم نشانند دل میکشدم باز به آن جلوهی قامت عمرم همه در هجر تو بگذشت که روزی در بر کنم از وصل تو تشریف...
-
عقل بیهوده سر طرح معما دارد(فاضل نظری)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:24
عقل بیهوده سر طرح معما دارد بازی عشق مگر شایدو اما دارد با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست آینه تازه از امروز تماشا دارد بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد عشق...
-
نگاه کودکی بر موی مادر (عبدالحسین جلالیان )
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:21
نِگاه کودکی بر موی مادر فُتاد آنگه که شد بر گردنش دست در آن موی سفیدی دید و پُرسید چرا رنگ سیاهش داده از دست جوابش داد مادر هر زمانی زِ لجبازی ندادی گوش بر حرف یکی از شاخ موهای سیاهم شده همرنگِ شیر و شِکَّر و برف بگفتا حال فهمیدم که از چیست؟ چرا تغییر رنگِ مو پدید است؟ چـرا مـوی سر مــادر بــزرگم به سان ریش بابایم...
-
در انتهای هر سفر در آیینه (حسین پناهی)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:16
بیکرانه ** در انتهای هر سفر در آیینه دار و ندار خویش را مرور می کنم این خاک تیره این زمین پایوش پای خسته ام این سقف کوتاه آسمان سرپوش چشم بسته ام اما خدای دل در آخرین سفر در آیینه به جز دو بیکرانه کران به جز زمین و آسمان چیزی نمانده است گم گشته ام ‚ کجا ندیده ای مرا ؟ حسین پناهی
-
پایان شب سخن سرایی(جلال الدین همایی)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:14
پایان شب سخن سرایی میگفت ز سوز دل همایی فریاد کزین رباط کهگل جان میکنم و نمیکنم دل مرگ آخته تیغ بر گلویم من مست هوا و آرزویم روزم سپری شده است و سودا امروز دهد نوید فردا مانده است دمی و آرزوساز من وعده سال میدهم باز آزرده تنی فسرده جانی در پوست کشیده استخوانی در حنجرهام به تنگ انفاس از فربهیم نشانه آماس با دست...
-
تا چند عمر در هوس و آرزو رود(جلا ل الدین همایی)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 12:03
تا چند عمر در هوس و آرزو رود ای کاش این نفس که برآمد فرو رود مهمانسراست خانه دنیا که اندر او یک روز این بیاید و یک روز او رود بر کام دل به گردش افلاک دل مبند کاین چرخ کج مدار نه بر آرزو رود آن کس که سر به جیب قناعت فرو نبرد بگذار تا به چاه مذلت فرو رود از بهر دفع غم به کسی گر بری پناه هم غم به جای ماند و هم آبرو رود...
-
پیر ما میرفت هنگام سحر(عطار)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 22:08
پیر ما میرفت هنگام سحر اوفتادش بر خراباتی گذر نالهی رندی به گوش او رسید کای همه سرگشتگان را راهبر نوحه از اندوه تو تا کی کنم تا کیم داری چنین بی خواب و خور در ره سودای تو درباختم کفر و دین و گرم و سرد و خشک و تر من همی دانم که چون من مفسدم ننگ میآید تو را زین بی هنر گرچه من رندم ولیکن نیستم دزد و شبرو رهزن و...
-
تجسم کن غروبی تیره و سرد(خسرو نکو نام)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 22:06
تجسم * تجسم کن غروبی تیره و سرد تجسم کن دلی آغشته با درد تجسم کن نگاهی مات و غمگین که خیره گشته بر دنیای ننگین تجسم کن دو چشم اشکباری صدای ناله ای در کوهساری خداوندا دلی پرکینه دارم چه آتشها درون سینه دارم خدایا بنده ای آزرده ام من ز یاران زخم خنجر خورده ام من بده دادم که من بیداد دیدم چه رنجی در ره یاران کشیدم...
-
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی(مریم حیدر زاده)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 22:02
دیگه براش نمیخونم لالایی بی لالایی انگار راحت تر میخابه با نغمه ی جدایی ای پونه ها،اقاقیا،شقایقای خسته کبوترا،قناریا،جغدای دل شکسته قصه ی کهنه شما آخر اونو نخابوند ترس از لولوی مرده پشت درای بسته دیگه براش نمیخونم لالایی بی لالایی انگار راحت تر میخابه با نغمه ی جدایی بارونای ریز و درشت عاشق بهاری ماه لطیف و نقره ای...
-
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست (سعدی)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 21:59
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست گر بزنندم به تیغ در نظرش بیدریغ دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست گر برود جان ما در طلب وصل دوست حیف نباشد که دوست دوستتر از جان ماست دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان گونه زردش دلیل ناله زارش گواست مایه پرهیزگار قوت صبرست و عقل عقل گرفتار عشق صبر...
-
کار مده نفس تبه کار را (پروین اعتصامی)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 21:57
کار مده نفس تبه کار را در صف گل جا مده این خار را کشته نکودار که موش هوی خورده بسی خوشه و خروار را چرخ و زمین بندهٔ تدبیر تست بنده مشو درهم و دینار را همسر پرهیز نگردد طمع با هنر انباز مکن عار را ای که شدی تاجر بازار وقت بنگر و بشناس خریدار را چرخ بدانست که کار تو چیست دید چو در دست تو افزار را بار وبال است تن بی تمیز...
-
ای آنکه از دیار من آخر گریختی(نادر نادر پور)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 21:52
در سایه ی باد * ای آنکه از دیار من آخر گریختی چون شد که از تو باز نیامد نشانه ای از بعد رفتنت نشناسم جز این دو حال رنج زمانه ای و گذشت زمانه ای در کوره راه زندگیم جای پای تست پایی که بی گمان نتوانم بدو رسید پایی که نقش هر قدمش نقش آرزوست کی می توانم اینکه به هر آرزو رسید افسوس ! ای که عشق من از خاطرت گریخت چون شد که...
-
آن که رخسار تو را این همه زیبا می کرد(عماد خراسانی)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 21:50
آن که رخسار تو را این همه زیبا می کرد کاش فکر دل سو دا زدۀ ما می کرد آن که می داد تو را حسن و نمی داد وفا کاشکی فکر من عاشق و شیدا می کرد یا نمی داد تو را اینهمه بیداد گری یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد کاشکی گم شده بود این دل دیوانۀ من پیش از آن روز که گیسوی تو پیدا می کرد ای که با سوختنم با دل من ساخته ای کاش یک...
-
از این زندگی خالی(مونا برزویی)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:58
از این زنــدگی ِ خالی منو ببــر به اون سالی... که تــو اسممو پرسیدی ... به روزی که منـــو دیدی !! _ به پله های خاموشی که با مــن رو به رو میشی یه جور زل بزن انگاری نمیشه چشم برداری !!! _ منـو بـبر به دنیامو ! به اون دستا که میخـوام و... به اون شبا که خندونم .. که تقدیرو نمیــدونـم... _ از این اشکی که می لرزه منو ببر...
-
فصول(عباس یمینی شریف)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:55
فصل بهار فروردین ماه گل ها دنیا دارد تماشا اردی بهشت از سبزه زیبا می گردد صحرا خرداد آید پیاپی میوه های گوارا فصل تابستان تیر آرد با خود گرما گرمک می گردد پیدا مرداد از هندوانه پر می شود همه جا شهریور آرد انگور با خوشه های زیبا فصل پائیز مهر آرد برگ ریزان کم کم می بارد باران آبان انار رنگین آویزد از درختان آذر به و...
-
تو ای رامین تو ای دیرینه دلدارم !(نادر نادر پور)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:53
تو ای رامین تو ای دیرینه دلدارم ! چو می خواهم که نامت را نهانی بر زبان آرم صدا در سینه ام چون آه می لرزد چو می خواهم که نامت را به لوح نامه بنگارم قلم در دست من بیگاه می لرزد نمی دانم چه باید گفت نمی دانم چه باید کرد به یاد آور سخنهای مرا در نامه ی پیشین سخن هایی که بر می خاست چون آه از دلی غمگین چنین گفتم در آن نامه...
-
یره گه کار مو و تو دره بالا می گیره(عماد خراسانی)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:52
یره گه کار مو و تو دره بالا می گیره ذره ذره دره عشقت تو دلم جا می گیره روز اول به خودم گفتم ایم مثل بقی حالا کم کم می بینم کار دره بالا می گیره چن شبه واز مث بیس سال پیش ازای مرغ دلم تو زمستون بهنه ی سبزه و صحرا می گیره چن شبه واز می دوزم چشمامه تا صبحه به چخت با بیک سم بیخودی مات ممنه، را می گیره تا سحر جل می زنم...
-
هست شب یک شب دم کرده و خاک(نیمایوشیج )
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:50
هست شب هست شب یک شب دم کرده و خاک رنگ رخ باخته است. باد نوباو ی ابر از بر کوه سوی من تاخته است. هست شب همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا هم از این روست نمی بیند اگر گمشده یی راهش را با تنش گرم بیابان دراز مرده را ماند در گورش تنگ به دل سوخته ی من مانند به تنم خسته که می سوزد از هیبت تب! هست شب. آری شب. نیمایوشیج
-
سرمایه ی عیش، صحبت یاران است(رباعیات خلیل الله خلیلی)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:47
سرمایه ی عیش، صحبت یاران است دشواری مرگ، دوری ایشان است چون در دل خاک نیز یاران جمعند پس زندگی و مرگ به ما یکسان است *** کشتند بشر را که سیاست این است کردند جهان تبه که حکمت این است در کسوت خیرخواهی نوع بشر زادند چه فتنه ها، مهارت این است *** با خلق نکو بزی که زیور این است در آینه ی جمال، جوهر این است آن قطره ی اشکی...
-
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد(خدیجه پنجی)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:44
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد به زیر بارش باران شهر برگردد کسی شبیه خدا نیست، هیچ کس، ای کاش کمال مطلق انسان شهر برگردد چه خوب میشد اگر مرد آسمانی ما به جمع خاکی خوبان شهر برگردد خدا کند برکت ـ این خیال دور از ذهن ـ شبی به سفره بینان شهر برگردد شبیه خانه ارواح ساکت و سردیم خدای خوب! بگو جان شهر برگردد هنوز منتظرم...
-
برق با شوقم شراری بیش نیست(بیدل دهلوی)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:41
برق با شوقم شراری بیش نیست شعله طفل نیسواری بیش نیست آرزوهای دو عالم دستگاه ازکف خاکم غباری بیش نیست چون شرارم یک نگه عرض است و بس آینه اینجا دچاری بیش نیست لاله وگل زخمی خمیازهاند عیش اینگلشن خماری بیش نیست تا بهکی نازی به حسن عاریت ما و من آیینهداری بیش نیست میرود صبح و اشارت میکند کاینگلستان خندهواری بیش...
-
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش(مولوی)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:38
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش خون انگوری نخورده باده شان هم خون خویش هر کسی اندر جهان مجنون لیلی شدند عارفان لیلی خویش و دم به دم مجنون خویش ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش گر تو فرعون منی از مصر تن بیرون کنی در درون حالی ببینی موسی و هارون خویش لنگری از گنج مادون...
-
سلام حال همه ما خوب است (سید علی صالحی)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:36
سلام! حال همهی ما خوب است ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنارِ زندگی میگذرم که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان! تا یادم نرفته است بنویسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود میدانم همیشه حیاط آنجا...
-
می می طلبد دل را ، آتش زده منزل را(امیر لالایی)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:34
می می طلبد دل را ، آتش زده منزل را میخانه فرا خواند ، دیوانه و عاقل را بازست در توبه ، هر عاطل و باطل را میخانه و می باید ، هر عادل و فاضل را ***** ای ساقی جانانه ، بازآ تو به میخانه رسوای جهانم کن ، مستم کن و دیوانه ای دل دل دیوانه ، تا چند زنی چانه گر معرفتی جستی ، جستی ز ریاخانه ***** بنشین ببرم ساقی ، مست از می...
-
دریا شدهست خواهر و من هم برادرش (محمد علی بهمنی)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:29
دریا شدهست خواهر و من هم برادرش شاعرتر از همیشه نشستم برابرش خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم تا با شما قشنگ شود نیم دیگرش میخواهم اعتراف کنم هر غزل که ما با هم سرودهایم جهان کرده از برش خواهر زمان، زمان برادرکشیست باز شاید به گوشها نرسد بیت آخرش با خود ببر مرا که نپوسد در این سکون شعری که دوست داشتی از خود رهاترش...
-
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند (قیصر امین پور )
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:27
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند از همان لحظه که از چشم یقین افتادند چشمهای نگران آینهی تردیدند نشد از سایهی خود هم بگریزند دمی هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند غرق دریای تو بودند ولی ماهیوار باز هم نام و...
-
درکفّه یِ دو دستم ، امشب دو جام بگذار(محمّد قهرمان)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:26
درکفّه یِ دو دستم ، امشب دو جام بگذار ای ساقی ِسبکدست ، سنگِ تمام بگذار! سخت است نازکان را ، ازیکدگر جدایی مینایِ شیشه دل را ، نزدیکِ جام بگذار برسفره ای که آمد ، باخون ِدل فراهم نان ِحلال داریم ، آبِ حرام بگذار همراه با بطِ می ، چرخی بزن چوطاووس چشم مرا زحیرت ، محوِ خرام بگذار باخون ِدل ازین بیش ، نتوان مدارکردن ما...
-
برایم سیگاری بگیران (سید علی صالحی)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 09:23
برایم سیگاری بگیران من از ماهِ دُرُشتِ گلگون میترسم، من این ساعتِ خسته را برای هجرتِ شبانه ... کوک نخواهم کرد. چقدر سادهایم ریرا! نه تو، خودم را میگویم من هنوز فکر میکنم سیب به خاطرِ من است که از خوابِ درخت میافتد. در آینه مینگرم و از چاهی دور صدای گریهی گُلی میآید که نامش را نمیدانم! ریرا ...! گفتی برایت...