پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره(شهریار قنبری)


تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره
رنگ چشای تو بارونو به یادم میاره
وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره
قهرِ تو تلخی زندون رو به یادم میاره

من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه

تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه
تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه
تو مثل ِ خواب ِگل سرخی لطیفی مثل خواب
من همونم اگه بی تو باشم جون میکنه
تو مثل ِ وسوسهِ شکارِ یک شاپرکی
تو مثلِ شوقِ رها کردنِ یک باد بادکی
تو همیشه مثل یک قصه پر از حادثه ای
تو مثل شادی خواب کردن یک عروسکی

من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه
تو قشنگی مثل شکلهایی که ابرها میسازند
گلهای اطلسی از دیدن تو رنگ میبازند
اگه مردهایِ تو قصه بدونند که اینجایی
برای بردن تو با اسب بالدار میتازند

من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه


شهریار قنبری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.