پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

بود ایا که خرامان ز درم باز آیی ز (عراقی)

بود ایا که خرامان ز درم باز آیی
گره از کار فرو بسته ما بگشایی

نظری کن که به جان آمد ام از د لتنگی
نظری کن که خیا لی شدم از تنهایی

گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو
من به جان آمده ام اینک تو چرا می نایی

بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف توشدم سودایی

همه عالم به تو می بینم و این نیست عجب
به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی

پیش از این گر دگری دردل من می گنجید
چز ترا نیست کنون در دل من گنجایی

جز تواندر نظرم هیچ کسی می ناید
وین عجب تر که تو خود رویی به کس ننمایی

گفتی :از لب بدهم کام عراقی روزی
وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی

 

فخرالدین عراقی