پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

ای شما پرندگان دور:سالیان سبز،سالیان کودکی!(نادر نادر پور)

ای شما پرندگان دور:
سالیان سبز،
سالیان کودکی!

سالیان سبزی ضمیر و سبزی زمین،
روزگار خردسالی من و جهان،
سالیان خاکبازی من و نسیم،
تیله‌بازی من و ستارگان،

تاب خوردن من و درخت با طناب نور.
ای پرندگان جاودانه در عبور:
سالیان سبز،
سالیان کودکی!

سالیان قصه‌های ناشنیده‌ای که دایه گفت
– قصه‌های دیو، قصه‌های حور –
سالیان شیر و خط و سالیان طاق و جفت،
سالیان گوجه‌های کال و تخمه‌های شور،
سالیان خشم و سالیان مهر،
سالیان ابر و سالیان آفتاب،
سالیان گف – میان دفتر سفید –

پر – میان صفحه‌ی کتاب –
سالیان همزبانی قلم
با مداد سوسمار اصل،
سالیان جامه‌های کازرونی چهار فصل
چهره‌های ساده عروسکی،
سالیان سبز،
سالیان کودکی.
سالیان "رفتن علی کنار حوض".
"طوطی رضا"،
"آش، سرد شد"،
"سار از درخت پر کشید"،

سالیان فتح رستم و شکست اشکبوس،
جنگ موش و گربه عبید،
بوی جوی مولیان رودکی،
سالیان صبح خیزی بزرگمهر،
کامرانی برادران برمکی،

سالیان سیز
سالیان کودکی!
سالیان باغ بی‌درخت مدرسه،
ترکه‌های تازه‌ی اناز،
دست‌های کوچک کبود،
سالیان خنده و سلام و بازی و سرود.
سالیان آن کلاس درس

– آن دژ گشاده در طلایه‌ی افق،
آن در گشوده بر سپیده‌ی بهشت –
سالیان آن یگانه تخته‌ی سیاه

با گچ سفید سرنوشت،
سالیان خامی خیال،
سالیان پاکی سرشت.
ای شما پرندگان دور:
سالیان بی‌نشان کودکی!
سالیان مهربانی خدا!
من کجا، شما کجا؟

من دگر نه آن کسم که پیش چشم اوستاد
بر جبین تخته‌ی سیاه، داغ واژه‌ی سفید می‌نهاد
حالیا، منم که در حضور سرنوشت
با سر سفید، شرمم آید از سیاهی سرشت

می‌هراسم از سؤال و می‌گریزم از نگاه،
با لب خموش، می‌رسم به‌انتهای راه.
آری ای پرندگان سالیان دور!
ای ستارگان آسمان صبحگاه!

بنگرید، این منم:
بر ضمیر لوحه‌ای سفید،
نقش نقطه‌ای سیاه.

 

نادر نادر پور