پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

آن شنیدی که در حد مرداشت (سنایی)

آن شنیدی که در حد مرداشت
بود مردی گدا وگاوی داشت

از قضا را وبای گاوان خاست
هرکه را پنج بود، چار بکاست

روستایی ز بیم درویشی
رفت تا بر قضا کند پیشی

بخرید آن حریص بیمایه
بدل گاو، خر ز همسایه

چون بر آمد ز بیم روزی بیست
از قضـا خر بمرد و گاو بزیست

سر برآورد از تحیّر و گفت
کای شناسای رازهای نهفت

هرچه گویم بوَد ز نسناسی
چون تو خر را ز گاو نشناسی!

 

 

سنایی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.