پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام (مولوی)

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام
درکنج ویران مانده ام ، خمخانه را گم کرده ام
 
هم در پی بالائیان ،  هم من اسیر خاکیان
هم در پی همخانه ام ،هم خانه را گم کرده ام
 
آهم چو برافلاک شد  اشکم روان بر خاک شد   
آخر از اینجا نیستم ، کاشانه را گم کرده ام
 
درقالب این خاکیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم کرده ام
 
از حبس دنیا خسته ام چون مرغکی پر بسته ام
جانم از این تن سیر شد ،  سامانه را گم کرده ام
 
در خواب دیدم بیدلی صد عاقل اندر پی روان
می خواند باخوداین غزل ، دیوانه را گم کرده ام
 
گر طالب راهی  بیا ، ور در پی آهی برو
این گفت وبا خودمی سرود ،پروانه راگم کرده ام
 
چون نور پاک قدسی اش دیدم براو شیدا شدم
گفتم که ای جانان جان دردانه را گم کرده ام
 
گفتا که راه خانه ات را گر ز دل جویا شوی
چندین ننالی روز و شب  فرقانه را گم کرده ام
 
این گفت وازمن دورشد چون موسی اندرطورشد 
دل از غمش ویرانه شد ، ویرانه را گم کرده ام

 

 

حضرت مولوی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.