پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

صبا از لطف چو عنقا برو بقله قاف(کمپانی)


تو عین فاتحه اى ، بلکه سر بسمله اى 
**


صبا از لطف چو عنقا برو بقله قاف
که آشیانه قدس است ، و شرفه اشراف

چو خضر در ظلمات غیوب زن قدمى
که کوى عین حیاتست و منبع الطاف

بطوف کعبه روحانیان به بند احرام
که مستجار نفوس است ، و للعقول مطف

بطرف قبله اهل قبول کن ، اقبال
بگیر کام ز تقبیل خاک آن اطراف

بزن به قائمه عرش معدلت دستى
بگو که اى ز تو بر پا قواعد انصاف

به درد خویش چرا درد من دوا نکنى
به محفلى که بنوشند، عارفان مى صاف

به جام ما همه خون ریختند، جاى مدام
نصیب ما همه جور و جفا شد از اجلاف

منم گرفته بکف نقد جان ، توئى نقاد
منم اسیر صروف زمان ، توئى صراف

شها بمصر حقیقت تو یوسف حسنى
من و بضاعت مزجاء و این کلافه لاف

رخ مبین تو، آئینه تجلى ذات
مه جبین تو نور معالى اوصاف

تو معنى قلمى ، لوح عشق را رقمى
تو فالق عدمى ، آن وجود غیب شکاف

تو عین فاتحه اى ، بلکه سر بسمله اى
تو باء و نقطه بائى و ربط نونى و کاف

اساس ملک سعادت بذات تو منسوب
وجود غیب و شهادت به حضرت تو مضاف

طفیل بود تو فیض وجود نامحدود
جهانیان همه برخوان نعمتت اضیاف

برند فیض تو لاهوتیان بحد کمال
خورند رزق تو ناسوتیان بقدر کفاف

علوم مصطفوى را لسان تو تبیان
معارف علوى را بیان تو کشاف

لب شکر شکنت روح بخش گاه سخن
حسام سرفکنت دل شکاف گاه ، مصاف

محیط بحر مکارم ز شعبه هاشم
مدار و فخر اکارم ز آل عبد مناف

ابومحمد امام دوم باستحقاق
یگانه وارث جد و پدر باستخلاف

تورا قلمرو حلم ورضا بزیر قلم
به لوح نفس تو نقش صیانت است و عفاف

سپهر مهر دو فرمانبرند، در شب و روز
یکى غلام مرصع نشان ، یکى زرباف

ز کهکشان سپهر و خط شعاعى مهر
سپهر غاشیه کش ، مهر خاورى ، سیاف

غبار خاک درت نوربخش مردم چشم
نسیم رهگذرت رشک مشک نافه ناف

در تو قبله حاجات و کعبه محتاج
ملاذ عالمیان ، در جوانب و اکناف

یکى بطى مراحل براى استظهار
یکى به عرض مشاکل براى استکشاف

به سوى روى تو چشم امید، دشمن و دوست
بگرد کوى تو اهل وفاق و اهل خلاف

بر آستان ملک پاسبانت از دل و جان
ملوک را سر ذلت بدون استنکاف

نه نعت شاءن رفیع تو کار هر منطیق
نه وصف قدر منیع تو حد هر وصاف

شهود ذات نباشد نصیب هر عارف
نه آفتاب حقیقت مجال هر خشاف

نه در شریعت عقلست بى ادب معذور
نه در طریقت عشقست از مدیحه معاف

 

 

آیت الله محمد حسین غروی اصفهان (کمپانی )

http://www.e-heyat.com/fa/187/7940