پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

هر دم به روی من گوید عدوی من(عبید رجب )

هر دم به روی من

گوید عدوی من

کاین لفظ دری تو چون دود می رود

نابود می شود

باور نمی کنم باور نمی کنم باور نمی کنم

لفظی که از لطافت آن جان کند حضور

رقصد زبان به سازش و آید به دیده نور

لفظی به رنگ لاله ی دامان کوهسار

از تنگ شکرست

قیمت تر و عزیز

از پند مادرست

زیب از بنفشه دارد و ناز بوی ، بوی

صافی ز چشمه جوید و شوخی ز آب جوی

نو نو طراوتی بدهد

چون سبزه ی بهار

فارم چو صوت بلبل و دلبر چو آبشار

با جوش و موج خود

موجی چو موج رود

با ساز و تاب خود

با شهد ناب خود

دل آب می کند

شاداب می کند

لفظی که اعتقاد من است و مرا وجود

لفظی که پیش هر سخنم آورد سجود

چون خاک کشورم

چون ذوق کودکی

چون بیت رودکی

چون ذره ی نور بصر می پرستمش

چون شعله های نرم سحر می پرستمش

من زنده و زدیده ی من

چون دود می رود ؟

نابود می شود ؟

باور نمی کنم

نامش برم ، به اوج سما می رسد سرم

از شوق می پرم

صد مرد معتبر

آید بر نظر

کان را چو لفظ بیت و غزل

انشا نموده ام

با پند سعدی ام

با شعر حافظم

چون عشق عالمی به جهان

اهدا نموده ام

سرسان مشو ، عدو

قبحی زمن مجو

کاین عشق پاک در دل دلپرور جهان

ماند همی جوان

تاهست آدمی
تا هست عالمی 

 

عبید رجب  

شاعر معاصر تاجیک

http://blog.owhadi.ir/1390/08/17/348/