پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

دیشب که جز بخور گلی رنگ یک چراغ (فرخ تمیمی)

  عطش

دیشب که جز بخور گلی رنگ یک چراغ
 پهلوی تختخواب تو ، بیگانه ای نبود

بر آشیان چشم سیاه تو ، مرغ خواب
 بنشسته بود و نغمه لالای می سرود .

پروانه های بوسه ی آتش پرست من
گم شد به بوستان لب و گونه های تو

 چشمم دوید  در پی آن بوسه ها ولی
 گم شد میان همهمه  بوسه های تو

 
من  در خیال اینکه کجا رفت  بوسه ها
 دیدم  نگاه شوق تو بر سینه ات دوید .

 ناچار بوسه های  جنون از لبم گریخت
 در آبشار سینه ی مهتابیت  خزید .

 
 تا پرتو چراغ نخدد به عشق ما
 دست تو آن حصاری  شب را خموش کرد .

 آنگاه چشمه سار لبی ماند و تشنه ای
 کاو تا سپیده ، بوسه از آن چشمه نوش کرد



 فرخ تمیمی 

تهران . شهریور ماه 1333

ما ، دو دیوار بلند کوچه ای تنگیم (فرخ تمیمی)

ما ، دو دیواریم .
ما ، دو دیوار بلند کوچه ای تنگیم .
دست معماری که شاید نام آن تقدیر - یا هر چیز دیگر بود -
خشت روزان جوانی را
روی هم می چید و می خندید .

قلب های نوجوان ما
در گل هر خشت می نالید .

ما ، دو دیواریم .
سال های سال
روزها ، شبها
رهگذرهای شتابان را به کار خویش می بینم ،
رهگذرهایی که سر در گوش هم دارند .
رهگذرهایی که تنهایند و تنهایند .

ما ، دو دیواریم و در ما پلک هر در ، بسته ی جاوید
تا نسیم گفتگویی از نهفت کوچه می خیزد
پلک درها ، با خیال دست پنهان نوازشگر
نرم می لرزد

دست پنهان نوازشگر ، ولی افسوس
پلک درها را به رؤیای گشایش گرم می دارد .
لحظه ها و پلک ها چون سرب .

ما ، دو دیواریم .
ما کنار خویش و دور از خویش می میریم .
ما اسیر پنجه ی معمار تقدیریم .

 

 

فرخ تمیمی

http://delsh0degan.blogfa.com/category/7