پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

زمستان (اخوان ثالث)

 

زمستان

 

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت ،
سر ها در گریبان است.
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را .
نگه جز پیش پا را دید نتواند،
که ره تاریک و لغزان است.
وگر دست محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون ،
که سرما سخت سوزان است.
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک.
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت.
نفس کاینست، پس دیگر چه داری چشم،
زچشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است......
آی.....
دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای!
منم من میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم.
منم من ، سنگ تیپا خورده ی رنجور.
منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی نا جور.
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بی رنگ بی رنگم.
بیا بگشای در، بگشای ، دلتنگم.
حریفا ، میز بانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد.
تگرگی نیست ، مرگی نیست،
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است.
من امشب آمدستم وام بگذارم.
حسابت را کنار جام بگذارم.
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت.
هوا دلگیر، در ها بسته ، سر ها در گریبان ، دست ها پنهان ،
نفس ها ابر ، دل ها خسته و غمگین ،
درختان اسکلت های بلور آجین ،
زمین دل مرده ، سقف آسمان کوتاه ،
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.

  

 

 

 

مهدی اخوان تالث