پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

دُردی کِش بلای تو ام یا محمدا(محمود ژولیده نیشابوری)

 

رسول مهربانی

 

 دُردی کِش بلای تو ام یا محمدا
دیوانة ولای تو ام  یا محمدا

 گویند هرکه را تو بخواهی بلا دهی
مستانة بلای تو ام  یا محمدا

 بیمارم و نگاه تو اعجاز می کند
مبهوت چشمهای تو ام  یا محمدا

 من از ازل در عافیتم زان که تا ابد
در سایة لوای تو ام  یا محمدا

 مولاست بندة تو و  من بندة علی
من ، بندة خدای تو ام  یا محمدا

ای اسم اعظم اسم تو یا احمدا مدد
وی قلبها طلسمِ تو یا احمدا مدد

 ای مکه از فروغ تو پاینده   احمدا
مِهر و قمر ز روی تو رَخشنده  احمدا

 ای کِسوت خِتام رسالت به راستی …
بر قامت رسای تو زیبنده  احمدا

 کو دایه ای که کامِ تو را مایه ای دهد
بر دایه ات ، تو دایة بخشنده احمدا

 ساطِع شود چو نور ز پیشانی ات ،، شود…
خورشید از جمال تو شرمنده احمدا

 رضوان و حوریان و همه خازِنانِ آن
حیرانِ آن تبسُّمِ تابنده احمدا

 گویا نمک زخندة تو آفریده شد
دریا به وجد رفت و نمکزار دیده شد

 وقتی سخن ز کشف و کرامات می شود
کَسری تو را گواهِ  مقامات می شود

 اینجا سخن ز خشت و سرشت و بهشت نیست
جنت یکی تو را ، ز کرامات می شود

 ای نسلِ تو ستارة دنباله دارِ عشق
روشن رَهت ز نورِ علامات می شود

 حُبِّ تو را چگونه شود  شعله کارگر
آتشکده ز دیدنِ تو مات می شود

 ای هادیِ سُبُل نرود هر که راهِ تو …
بی شک دچار رنجش و طامات می شود

 ای سنگِ سخت زیر قدومِ تو نرمِ نرم
دلهای ماخَلَق به وجودِ تو گرمِ گرم

 ای مایة ازل و ابد ، آیة شَرَف
انسانِ کامل ، ای به بشر مایة شرف

 خورشید جاودانی و بی سایه ای ، ولی
افکنده ای به کون و مکان سایة شرف

ایمانِ تو ، پیمبریِ تو ، کتابِ تو
اسلامِ تو نباشد بر پایة شَرَف

 اینک پس از گذشتنِ دهها هزار سال
ایران شده از دعای تو همسایة شرف

 تو ماندی و ، عدوی فرومایه ات ، نمانْد
ای تا اَبَد ولای تو سرمایة شرف

 عالم ز تو تصرّفِ هستی گرفته است
دلها ز تو تشرّفِ مستی گرفته است

در شعرِ عشق و عقل ، امیرِ غزل تویی
در خُلق و خوی و عاطفه ، حُسنِ اَزَل تویی

 دیباچة امانت و دیوان عاشقی
تأویلِ حمد و آیة بیت الغزل تویی

در وحدتِ کلام ، اگر لم یَلِد خداست
در محور معانیِ آن ، لم یَزل تویی

 غارِ حَراسْت میکدة حق شناسی ات
در خانة ولای علی ، مُعتزَل تویی

 چونکه دلت سِرشتْ خدا  ،  بر گِلت نوشت

زیبا تویی ، جمیل تویی و گُزَل تویی

 کامل ترین محبتِ ما نذرِ مقدمت
جان و جهان و باغِ جنان بذرِ مقدمت

 حقِّ تو را به شیوة عاشق ادا کنیم
دِین تو را به رسمِ شقایق ادا کنیم

اُمُّ القُری به یُمنِ تو مَهدِ تشیُّع است
حقِّ تو را به حضرت صادق ادا کنیم

 ای عقلِ کُل ، سلوک ، چو زاهِق نمی کنیم
سِیرِ تو با مُلازمِ لاحِق ادا کنیم

در معرکه چو امر تو دائر شود به حَرب
تکلیف را به کُشتن فاسِق ادا کنیم

 با دشمنان برائتِ دل را وفور کن
تا دِین خود به نعمتِ رازق ادا کنیم

در بندگی اگر صَنَما ، لایقت شویم
در شیعگی شهیدِ رهِ صادقت شویم

 

محمود ژولیده نیشابوری

http://tv5.irib.ir/payambar/adab.htm#8