پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

دوره گرد( محمد رضا یعقوبی)


یاد دارم یک غروب سرد سرد .........
می گذشت از توی کوچه دوره گرد

دوره گردم ، کهنه قالی میخرم
 دست دوم جنس عالی میخرم

گر نداری کوزه خالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی زدو بغضش شکست

اول سال است نان در خانه نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟؟

بوی نان تازه هوش  ما را برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود

چهره اش دیدم که لک برداشته
دست خوش رنگش ترک برداشته

سوختم دیدم که بابا پیر بود
بدتر از این خواهرم دلگیر بود

مشکل ما درد نان تنها نبود
حتم دارم که خدا آنجا نبود!!!

باز آواز درشت دوره گرد
پرده اندیشه ام را پاره کرد:

دوره گردم ، کهنه قالی میخرم
 دست دوم جنس عالی میخرم

خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی میخرید!!!؟؟

 

محمد رضا یعقوبی