پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

لالالالا،لالالالا بخواب ای کودک بابا که بابا (خسرو نکو نام)


لالالالا،لالالالا
بخواب ای کودک بابا
که بابا می رود فردا
بخواب عمرم که شیطان عاقبت خندید
صدای خنده اش درکلبه ام پیچید
درخت زندگی لرزید
جوانه های سبزش بر زمین بارید
بخواب عمرم، بخواب عمرم
که دیگر کلبه ات سرد است
شریک بازیَت درد است
عزیزم،کودکم،خنجر همیشه دست نامرد است
سخن گم کرده ای باری...
بخواب عمرم که دیگر روزها در پیش رو داری


لالالالا،لالالالا،بخواب جانم مکن زاری
که درد دوریت بر سینه ام بنشسته چون خاری
زبانم لال ،چشمم کور، ترا بی کس نبینم من
ترا بازیچه ی دست کس و نا کس نبینم من
اگر گردون چنین گردد
به دنیای سیه سوگند
بدین عصر گنه سوگند
زمین و آسمان را زیر و رو سازم
ز شمسش نور برگیرم
و مهتابش همه چون رنگ خون سازم
بخواب عمرم
بخواب آرام
مترس از چرخ نافرجام


خسرو نکو نام

یکی بود یکی نبود ماهی گیری لب آ ب (خسرو نکو نام)


ماهیگیر

*

یکی بود یکی نبود
ماهی گیری لب آ ب نشسته بود
گه گاهی قلابشو تو آ ب میزد
انگاری یه حرفایی تو خواب میزد
هی میگفت به ماهیها تورو خدا
بذارین منم بیام پیش شما
زندگی تو خشکی خیلی مشکله
چیزی که ارزش یک پول نداره حرف دله
دشمنی بازارش داغ این روزا
هر جای شهر که میری
آ ش نذری رو چراغه این روزا
ماهیها تورو خدا
بذارین منم بیام پیش شما
توی شهر آ دما، دیگه نون گیر نمیاد
اونقدر کشته دادن یک قطره خون گیر نمیاد
چهره ها خسته و سرد
همه دلهاپر درد
توی میدونای شهر حجله زیاد
قدیما گلکاری بود یادت میاد
آدما مات و عبوس
دیگه از رنگ سیاس تور عروس
ماهیها تورو خدا
بذارین منم بیام پیش شما



خسرو نکو نام

تجسم کن غروبی تیره و سرد(خسرو نکو نام)


تجسم

*

تجسم کن غروبی تیره و سرد
تجسم کن دلی آغشته با درد

تجسم کن نگاهی مات و غمگین
که خیره گشته بر دنیای ننگین

تجسم کن دو چشم اشکباری
صدای ناله ای در کوهساری

خداوندا دلی پرکینه دارم
چه آتشها درون سینه دارم

خدایا بنده ای آزرده ام من
ز یاران زخم خنجر خورده ام من

بده دادم که من بیداد دیدم
چه رنجی در ره یاران کشیدم

خداوندا بسویم کن نگاهت
مران این بنده را از بارگاهت

ز بس نالید مرد از جور یاران
فغانی بر کشید از کوهساران

ولی افسوس آن شور و هیاهو
نبود جز انعکاس نالهَ او

خداوندا دلی پرکینه دارم
چه آتشها درون سینه دارم



خسرو نکو نام