پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

اینو زدم تا بدونی موقع رفتنت نبود(مجید خراطها)

اینو زدم تا بدونی موقع رفتنت نبود
خدا نگه دارت باشه گر چه دلم راضی  نبود

حق نداری که بگذری از حرف من به سادگی
زدم که یادت بمونه هر جا میری باید بگی
 
اینو زدم اما دلم که از تو دل نمیکنه
وای بمیرم رو صورتت  جای  انگشتای منه 

گریه نکن عزیز من الهی دستم بشکنه
اما بدون هر جا بری خاطرهات مال منه

برو ولی بدو که من  میمونم توی حسرتت
اره الهی بشکنه دستی که خورد تو صورتت

قربون  گریه هات برم  رفتنتم به دل نشست
باید پیاده شیم گلم قایقمون به گل نشست

اینو بدون فدات بشم تو بدترین  وضعیتم
اینو زدم تا بدونی از دست تو ناراحتم

تصمیمتو عوض نکن  اگه میخوای بری برو
درسته که زدم ولی خیلی دوست دارم تورو

الهی قربونت برم  خیلی برام بودی عزیز
از پیش من برو ولی خاطرهامو دور نریز

اینو زدم اما دلم که از تو  دل نمی کنه
وای بمیرم رو صورتت جای انگشتای منه

گریه نکن عزیز من  الهی دستم بشکنه
اما بدون هر جا بری خاطره هات  مال منه

اگر چه خیلی داغونه حرمتی داره این خونه
زدم که جای حلقمون  رو صورتت خونه کنه

الهی قربونت برم  اشکات آتیشم میزنه
اخ روی ماهشو ببین  الهی دستم بشکنه

اینو زدم داری میری یادت باشه مردی داری
زدم ولی یادم نبود بخوام نخوام باید بری

اینو زدم یاد بگیری اگر چه قیدمو زدی
وقتی که میپرسم کجا جواب سر بالا ندی  


 

مجید خراطها