پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

هنگام روز کجا می روی(احمد رضا احمدی)


هنگام روز
کجا می روی
در خانه بمان 
غمگینم 
گیلاس ها بر درختان نشسته اند 
پرنده از تنهایی
پر نمی زند 
هراس دارد 
من 
همواره در روز
زخم قلبم را به تو 
نشان می دهم 
در خانه بمان 
آوازها 
از خانه دور است 
یک ستاره 
هنوز در آسمان 
مانده است 
شب می شود 
گلهای سرخ 
در شب 
در باغچه دیده نمی شوند 
در باغچه یادبود تو است 
کنار این بوته های گل سرخ 
می خواستی بمیری 
مردی
به تو بانگ زدیم 
تو را صدا کردیم 
تو مرده بودی
یار من 
لحظه ای در بهشت 
دوام آور 
شب تمام می شود 
کلید خانه را 
گم کرده بودیم 
در کوچه ماندیم
در کنار خانه 
علف ها روییده بود 
اما چه سود 
سایه نداشتند 
زاده شدم 
که لباس نو بپوشم 
جمعه ها تعطیل باشد 
در تابستان 
آب سرد بنوشم 
عشق را باور کنم 
کلمات مرا به ستوه نمی آورد 
انگشتانم 
در میان برگهای درختان 
تسلیم روز می شوم 
لباسها بر تنم
کهنه است 
من 
در تابستان آب گرم 
می نوشم 
هنوز تشنه ام


 احمد رضا احمدی

درختانی را از خواب بیرون می آورم(احمد رضا احمدی)

درختانی را از خواب بیرون می آورم
درختانی را در آگاهی کامل از روز
در چشمان تو گم می کنم
 توکه
 با همه ی فقر و سفره بی نان
 در کنارم نشسته ای
 لبخند برلب داری
در چهر جهت اصلی
 چهار گل رازقی کاشته ای
عطر رازقی ما را درخشان
مملو از قضاوتی زودگذر به شب می سپارد
همه چیز را دیده ایم
تجربه های سنگین ما
 ما را پاداش می دهد
 که آرام گریه کنیم
مردم گریز
 نشانی خانه خویش را گم کرده ایم
لطف بنفشه را می دانیم
اما دیگر بنفشه را هم نگاه نمی کنیم
ما نمی دانیم
شاید در کنار بنفشه
دشنه ای را به خاک سپرد باشند
باید گریست
باید خاموش و تار
به پایان هفته خیره شد
شاید باران
 ما
من و تو
چتر را در یک روز بارانی
در یک مغازه که به تماشای
گلهای مصنوعی
رفته بودیم
 گم کردیم

 

  

احمد رضا احمدی

http://omidmanochehrian.blogfa.com/page/aaaaaaa.aspx