پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

آسمان بی ماه بود آن شب (نادر نادر پور)

کوچه میعاد
*
آسمان بی ماه بود آن شب
بغض باران در گلویش بود

ناودان با خویش نجوا داشت
کوچه گرم از گفتگویش بود

باد در شهر تهی می ریخت
بوی شب های بیابان را

تک چراغی خال می کوبید
گونه ی خیس خیابان را

من تهی بودم ، تهی از خویش
من پر از اندوه او بودم

با خیال دور و نزدیکش
همچنان در گفتگو بودم

دیدم از حسرت فرولغزید
اشک بر سیمای غمناکش

روزهای رفته را دیدم
در فضای چشم نمناکش

کوچه ی میعاد ما ، هر شب
چون رگی از خون ما پر بود

خنده ها طعمی گوارا داشت
بوسه ها گرم و نفس بر بود

بوی باران خورده ی دیوار
پلک سنگین مرا می بست

عطر زلفش در هوا می گشت
تا به بوی خاک می پیوست

ناگه از رفتن فرو می ماند
تن چو پیچک بر تنم می دوخت

تا از آن مستی به هوش آیم
بوسه لب های مرا می سوخت

راستی ای مونس دیرین
یاد از آن شب ها که می دانی

کوچه های پیچ پیچ شهر
روزهای سرد بارانی

آسمان ، امشب ندارد ماه
بغض باران در گلوی اوست

ناودان با خویش در نجواست
کوچه گرم از گفتگوی اوست

 

 

نادر نادرپور

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.