پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

به وقت گرینویچ (حسین پناهی)

به وقت گرینویچ

 **

اولین نقطه ای که از مرکز کائنات گریخت
و بر خلاف محورش به چرخش در آمد ، سر من بود!

من اولین قابله ای هستم که ناف شیری را بریده است !
اولین آواز را من خواندم ،

برای زنی که در هراس سکوتُ سنگُ سکسکه ،
تنها نارگیل شامم را قاپیدُ برد !

من اولین کسی هستم که از چشم زنی ترسیده است !
من ماگدالینم ! غول تماشا !

کاشف دلُ فندقُ سنگ آتش زنه !
سپهر را من نیلگون شناختم !

چرا که همرنگ هوس های نا محدودِ من بوذه !
خدا ، کران بیکرانه شکوهِ پرستش من بود

و شیطان ، اسطوره تنهائی اندیشه های هولناک من !
اولین دستی که خوشه اولین انگور را چید دستِ من بود !

کفش ، ابتکار پرسه های من بود
و چتر ، ابداع بی سامانی هایم !

هندسه ! شطرنج سکوت من بود
و رنگ ، تعبیر دل تنگی هایم !

من اولین کسی هستم که ،
در دایره صدای پرنده یی بر سرگردانی خود خندیده است !

من اولین سیاه مستِ زمینم !
هر چرخی که می بینید ،

بر محور ِ شراره های  شور عشق  من می چرخد !
آه را من به دریا آموختم !

من ماگدالینم !
پوشیده در پوستِ خرس

و معطر به چربی ِ وال !
سرم به بوتۀ خشکِ گونی مانند است ،

با این همه هزار خورشیدُ ماهُ زمین را
یک جا در آن می چرخانم !

اولین اشک را من ریختم ،
بر جنازه زنی که غوطه ور در شیرُ خون

کنار نارگیلی مُرده بود !
بی هراس سکوتُ سنگُ سکسکه ... !

 

   حسین پناهی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.