پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

خدا را دیده ای آیا ؟(کیوان شاهبداغی)

خدا را دیده ای آیا ؟

**


تو آیا دیده ای وقتی شبی تاریک
میان بودن و نابودن امید فردائی
هراسی می رباید خواب از چشمت
کسی ، خورشید و صبح و نور را
در باور روح تو ، می خواند
و هنگامی که ترسی گنگ می گوید ، رها گردیده ، تنهائی
و شب تاریکی اش را ، بر نگاه خسته می مالد
طلوع روشن نوری به پلکت ، آیه های صبح می خواند

کلام گرم محبوبی
کمی نزدیک تر از یک رگ گردن ،
به گوش ات  با نوای عشق می گوید:
غریب این زمین خاکی ام ، تنها نمی مانی
تو آیا دیده ای وقتی خطائی می کنی اما ،
ته قلبت پشیمانی
و می خواهی از آن راهی که رفتی ، باز برگردی
نمی دانی که در را بسته او یا نه ؟
یکی با اولین کوبه ، به در ،  آهسته می گوید :
بیا ، ای رفته ، صد بار آمده ، باز آ
که من در را نبستم ، منتظر بودم که برگردی
و هنگامیکه می فهمی ، دگر تنهای تنهائی
رفیقی ، همدمی ، یاری کنارت نیست
و می ترسی که راز بی کسی را ، با کسی گوئی
یکی بی آنکه حتی ، لب تو بگشائی
به آغوشی ، تو را گرم محبت می کند با عشق

به هنگامیکه ، دلبر های دنیائی
دلت را برده اما ، باز پس دادند
دل بشکسته ات را ، مهربانی می خرد با مهر
درون غار تنهائی  ، به لب غوغا  ، ولی  راز سخن با او  ، نمی دانی
کسی چون نور می گوید ، بخوان 
و تو آهسته می گوئی ، که من خواندن نمی دانم
و او با مهر می گوید
بخوان ، آری بنام خالق انسان ، بخوان ما را
و تو با گریه های شوق ، می خوانی
تو آیا دیده ای

 وقتی که بعد از قهر و بد عهدی
به هنگامیکه بر سجاده اش با قامت شرمی
به یک قد قامت زیبا ، تو می آیی
به تکبیری ، تو را همچون عزیز بی گناهی ،راه خواهد داد
و می پوشاند او ، اسرار  عیبت را
و از یاد تو هم ، بد عهدی ات را ، پاک خواهد کرد
جواب آن سلام آخرت را ، بر تو خواهد داد
و با یک نقطه در سجده ، تو گویا باز هم ، در اول خطی
تو آیا دیده ای وقتی که چیزی آرزویت بوده ، آنرا جسته ای
 آنگاه می بینی ، بجز یک سایه  ، چیزی در درون دست هایت نیست

کسی آهسته می گوید
نگاهم کن ، حقیقت را رها کرده ، مجازی را تو میجوئئ ؟
تو سیمرغی درون آسمان گم کرده ،
اینک سایه اش را بر زمین خاک می پوئی ؟
اگر یابی ، بجز یک سایه ، چیز دیگری داری ؟
پس آنگه یک شعاع نور  ، چشمان تو را ، از خاک تا افلاک خواهد برد
تو آیا دیده ای ، وقتی هوای سینه ات ابر است و باریدن نمی داند

و دشت سینه ات ، می سوزد از بی آبی خوبی
تمام غنچه های مهر ، در جان تو خشکیده ست
به یادش ، قلب تو ، آرام می گیرد
و چشمان امیدت
گونه های چشم در راه تو را ،
با بارشی ، سیراب خواهد کرد
و گل های محبت ، در تمام پهنه جان تو می روید
تو ایا دیده ای وقتی دلت می گیرد از دلگیری مردان تنهایی
که شب هنگام ، سر به زیر افکنده
شرم خالی دستان خود را،در کویر مهربانی ، چاره می جویند
کسی آهسته می گوید :

سرای عشق را ، یک بار دیگر اب و جارو کن
سوار صبح در راه است
تو آیا دیده ای ، وقتی که دریای پر از طوفان مشکل ها
بساط  زورق اندیشه را
در صد خروش موج می پیچد
کسی سکان این زورق ، به ساحل می برد با مهر
و می داند که تو 
بی آنکه در ساحل ، به شکری ، قدر این خوبی به جای آری
بدون گفتن یک ، یا خدا
این نا خدا ، از یاد خواهی برد
خدا را دیده ای آیا ؟
به هنگامی که در این بیکران  ، این پهنه هستی
به ترسی از رها بودن ، تو می پرسی 
کسی می بیندم  آیا ؟
کسی خواهد شنید این بنده تنها ؟
جوابت را ، نه از آنکس که پرسیدی
جوابت  را ، خودش با تو ،
 و با لحن و کلام مهر می گوید
که من نزدیک تو هستم ، به هنگامی که می خوانی مرا
آری ، تو دعوت کن مرا ، با عشق
اجابت می کنم ، با مهر
هدایت می شوی ، بر نور

خدا را دیده ای آیا ؟
گمانم دیده ای او را
که من هم آرزو دارم ، ببینم باز هم او را
به چشم سر ، که نه
او خود گشاید ، دیده های روشن دل را
لطیف و خلق آگاه است 
چه زیبا می شود ،چشمی که می بیند ترا
چشم دلی ، از جنس نور و عشق و آگاهی


 
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
(سوره بقره  آیه ???)
و هنگامی که  بندگانم از تو در بار? من بپرسند (که من نزدیکم یا دور) من نزدیکم و دعاى دعاکننده را  هنگامى که مرا بخواند پاسخ  مى‏گویم. پس آنان هم دعوت مرا بپذیرند وبه من ایمان بیاورند تا آنان راه یابند.
در این آیه خداوند جواب می دهد که من نزدیکم و دعای دعا کنند ه را  اجابت می کنم حتی  به پیامبر هم نمی فرماید به آنها بگو  ، بلکه خود خداوند مستقیماً جواب می دهد.
  لا تُدرِکُهُ الابصارُ                چشم ها او را درنمی یابند
  وَ هُوَ یُدرِکُ الابصارَ             و اوست که دیدگان را درمی یابد
  وَ هُوَ اللطیفُ الخبیرُ           و او لطیفِ آگاه است.                   سوره مبارک انعام ، آیه 103

 

 

 

 کیوان شاهبداغی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.