پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی
پیچک (خوشه های شعر و غزل )

پیچک (خوشه های شعر و غزل )

شعر و ادب پارسی

من عاشقم به نگاهت ، اگرچه نا پیداست (کیوان شاهبداغی)

من عاشقم به نگاهت ، اگرچه نا پیداست 
زبان بسته من ، انتهای هر غوغاست

 تو برده ای دل ما را ، در این زمانه غم
مرا کنون ز تو این بس ، که خاطرت با ماست

 حدیث عشق چه گویم تو را ، که می دانی
هزار نکته که از اشک چشم ما ، پیداست

 مرا به میهمانی چشمان خود ، تو دعوت کن
نگو که سهم نگاهم ، حوالت فرداست

 چگونه می شود آدم نشد ، به مکتب عشق
هوای سیب تو دارم ،  گناه من اینجاست

 دخیل مکتب عشقم ، کنون به مشق صبوری
چه جای شکوه از عالم که عشق پا بر جاست

 میان آینه تصویر،  بی تو ، می میرد
نکرده درک ظهورت ،  نشان غیبت ماست

 نفس گرفته بوی تو را ، نام نامی لب ها
که واژه واژه مجنون ، تلاوت لیلاست

 سلام بر تو که شد ورد پاک لب هایم
طنین گرم جوابت به خواب هم رویاست

 تومُهر نامه اویی ، تو مِهر پنهانی
چه بیم غرقه طوفان ، که ناخدا با ماست

 چه جای طعن حریفان ، چه جای ماتم و غم
که قطره ، قطره نباشد ، اگر که با دریاست

 اگر که خلق جهان ، دل به دیده می بندند
من عاشقم به ندیده ، که عشق من زیباست

 نماند یاس و گلی ، هر چه بود پرپر شد
فدای غنچه نرگس ، که هم دم عیسی ست

 تو از سلاله نوری من از تبار صبوری
امید منزل جانم ، به دیده منت هاست

 ز مانده خاک تو ، این جان ما ، بنا کردند
از آن سبب دل من ، در فغان و در غوغاست

 تویی که سوره فجری  ،  تو آیه آیه نور
به وقت بردن نامت ، ملک ز جا برخاست

 تو را ندیده ، بریدیم دست خود ، از شوق
اگر ز چاه در آیی ، قیامتی عظماست

 مگر شود که بیافتد ، بدون اذنش برگ
جواب خواهش امن یجیب من ، مولاست

 تو عاشقانه ترین شعر دفتر هستی
کلید نام تو مفتاح قفل این لب هاست

 چگونه می شود آخر تو را ندیده برفت
اگر چه رفته من هم ، به عهد پا برجاست

 تو انتهای هر چه سکوتی ، تو غایت بغضی
به فصل غیبت گل این زمین چه بی معناست

 نبسته ساقی عالم  ، بساط  مستی را
خمی نهاده به پنهان ، نشاط ما بر پاست

 تو آخرین قدحی ، ختم ساغر عشقی
تویی که هدیه صبری، خداچنین می خواست

 

کیوان شاهبداغی

http://k1shahbodagh.blogfa.com/post/147

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.