-
هزار جهد بکردم که یار من باشی (حافظ)
جمعه 15 آبان 1394 23:14
هزار جهد بکردم که یار من باشی مرادبخش دل بیقرار من باشی چراغ دیده شب زنده دار من گردی انیس خاطر امیدوار من باشی چو خسروان ملاحت به بندگان نازند تو در میانه خداوندگار من باشی از آن عقیق که خونین دلم ز عشوه او اگر کنم گلهای غمگسار من باشی در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند گرت ز دست برآید نگار من باشی شبی به کلبه...
-
زمین مثلِ یه سیگاره که چندتا پُک ازش مونده(یغما گلرویی)
جمعه 15 آبان 1394 23:13
زمین مثلِ یه سیگاره که چندتا پُک ازش مونده مسافرخونهای تاریک پر از مهمونِ ناخوونده اتاقاش کهنه و نمناک، بدون پنجره، بیدر اسیرِ یه تئاتریم و رسیده پردهی آخر زمین یه سیبه که کمکم، داره رو شاخه میپوسه نمونده فرصتی باقی، شمارش شکلِ معکوسه دیگه از هیچ طرف نوری به دنیامون نمیتابه، کسی گوشش بدهکاره صدامون نیست......
-
ز گفتار دهقان یکی داستان(فردوسی)
جمعه 15 آبان 1394 23:11
ز گفتار دهقان یکی داستان بپیوندم از گفتهٔ باستان ز موبد برین گونه برداشت یاد که رستم یکی روز از بامداد غمی بد دلش ساز نخچیر کرد کمر بست و ترکش پر از تیر کرد سوی مرز توران چو بنهاد روی جو شیر دژاگاه نخچیر جوی چو نزدیکی مرز توران رسید بیابان سراسر پر از گور دید برافروخت چون گل رخ تاجبخش بخندید وز جای برکند رخش به تیر و...
-
بیا ره توشه برداریم (مهدی اخوان ثالث)
یکشنبه 10 آبان 1394 00:04
بیا ره توشه برداریم قدم در راه بگذاریم کجا ؟ هر جا که پیش آید بدانجایی که می گویند خورشید غروب ما زند بر پرده ی شبگیرشان تصویر بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید : زود وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد: دیر کجا ؟ هر جا که پیش آید به آنجایی که می گویند چوگل روییده شهری روشن از دریای تر دامان و در آن چشمه هایی هست که...
-
شد خزان گلشن آشنایی (رهی معیری)
یکشنبه 10 آبان 1394 00:02
شد خزان گلشن آشنایی باز هم آتش به جان زد جدایی عمر من این گل. طی شد بهر تو ور تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی با تو وفا کردم تا به تنم جان بود عشق و وفاداری با تو چه دارد سود آفت خرمن مهر ووفایی نوگل گلشن جورو جفایی از دل سنگت...آه دلم از غم خونین است روش بختم این است از جام غم مستم دشمن می پرستم تا هستم تو مست ازمی به...
-
همه شب نالم چون نی(رهی معیری)
یکشنبه 10 آبان 1394 00:01
همه شب نالم چون نی ، که غمی دارم دل و جان بردی ، اما نشدی یارم با ما بودی ، بی ما رفتی. چون بوی گل به کجا رفتی؟ تنها ماندم ، تنها رفتی چون کاروان رود... فغانم از زمین بر آسمان رود دور از یارم ، خون می بارم فتادم از پا به ناتوانی اسیر عشقم ، چنان که دانی رهائی از غم نمی توانم تو چاره ای کن که میتوانی گر ز دل برآرم آهی...
-
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ (شهریار)
شنبه 9 آبان 1394 23:59
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟ نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟ عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟ نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟ وه که با این عمر...
-
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی (سنایی)
شنبه 9 آبان 1394 23:58
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راهنمائی همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم که به توحید سزائی تو زن و جفت نداری، تو خور و خفت نداری احد بیزن و جفتی، ملک کامروایی نه نیازت به ولادت، نه به فرزندت حاجت تو جلیل الجبروتی، تونصیر الامرایی تو حکیمی، تو عظیمی، تو کریمی، تو...
-
تورا نا دیدن ما غم نباشد (سعدی)
شنبه 9 آبان 1394 23:56
تو را نادیدن ما غم نباشد که در خیلت به از ما کم نباشد من از دست تو در عالم نهم روی ولیکن چون تو در عالم نباشد عجب گر در چمن برپای خیزی که سرو راست پیشت خم نباشد مبادا در جهان دلتنگ رویی که رویت بیند و خرم نباشد من اول روز دانستم که این عهد که با من میکنی محکم نباشد که دانستم که هرگز سازگاری پری را با بنی آدم نباشد...
-
تا کی به تمنا ی وصال (شیخ بهایی)
شنبه 9 آبان 1394 23:55
تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه ای تیره غمت را دل عشاق نشانه جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه رفتم به در صومعه عابد و زاهد دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه روزی...
-
به وقت گرینویچ (حسین پناهی)
شنبه 9 آبان 1394 23:53
به وقت گرینویچ ** اولین نقطه ای که از مرکز کائنات گریخت و بر خلاف محورش به چرخش در آمد ، سر من بود! من اولین قابله ای هستم که ناف شیری را بریده است ! اولین آواز را من خواندم ، برای زنی که در هراس سکوتُ سنگُ سکسکه ، تنها نارگیل شامم را قاپیدُ برد ! من اولین کسی هستم که از چشم زنی ترسیده است ! من ماگدالینم ! غول تماشا !...
-
باده فروش می بده (لیلا کسری "هدیه)
شنبه 9 آبان 1394 23:50
باده فروش می بده باده فروش می بده باده ی نابم بده درده شرابم بده آفتاب از اون گوشه ایوون پرید عشق و بهار و همه چی پر کشید خسته شدم از بد این سرگذشت غم نمیخوام اشک من از حد گذشت آفتاب از اون گوشه ایوون پرید عشق و بهار و همه چی پر کشید خسته شدم از بد این سرگذشت غم نمیخوام اشک من از حد گذشت باده فروش می بده باده فروش می...
-
قصیده آبی خاکستری سیاه (حمید مصدق )
شنبه 9 آبان 1394 23:47
قصیده آبی خاکستری سیاه ** در شبان غم تنهایی خویش عابد چشم سخنگوی توام من در این تاریکی من در این تیره شب جانفرسا زائر ظلمت گیسوی توام گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من گیسوان تو شب بی پایان جنگل عطرآلود شکن گیسوی تو موج دریای خیال کاش با زورق اندیشه شبی از شط گیسوی مواج تو من بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم کاش بر...
-
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت(حافظ)
شنبه 9 آبان 1394 23:41
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت خرابم میکند هر دم فریب چشم جادویت پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم که جان را نسخهای باشد ز لوح خال هندویت تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت و گر رسم فنا...
-
هر دم به روی من گوید عدوی من(عبید رجب )
شنبه 9 آبان 1394 23:36
هر دم به روی من گوید عدوی من کاین لفظ دری تو چون دود می رود نابود می شود باور نمی کنم باور نمی کنم باور نمی کنم لفظی که از لطافت آن جان کند حضور رقصد زبان به سازش و آید به دیده نور لفظی به رنگ لاله ی دامان کوهسار از تنگ شکرست قیمت تر و عزیز از پند مادرست زیب از بنفشه دارد و ناز بوی ، بوی صافی ز چشمه جوید و شوخی ز آب...
-
الهی غنچهٔ امید بگشای!(جامی)
شنبه 9 آبان 1394 23:31
الهی غنچهٔ امید بگشای! گلی از روضهٔ جاوید بنمای بخندان از لب آن غنچه باغم! وزین گل عطرپرور کن دماغم! درین محنتسرای بی مواسا به نعمتهای خویشام کن شناسا! ضمیرم را سپاس اندیشه گردان! زبانم را ستایشپیشه گردان! ز تقویم خرد بهروزیام بخش! بر اقلیم سخن فیروزیام بخش! دلی دادی ز گوهر گنج بر گنج ز گنج دل زبان را کن گهر...
-
تفنگت را زمین بگذار(مشیری)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:45
تفنگت را زمین بگذار که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن ندارم جز زبانِ دل -دلی لبریزِ مهر تو- تو ای با دوستی دشمن. زبان آتش و آهن زبان خشم و خونریزی ست زبان قهر چنگیزی ست بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید. برادر!...
-
هنگام فرودین که رساند( ملک الشعرای بهار)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:44
هنگامِ فرودین که رساند ز ما درود بر مرغزارِ دیلم و طرفِ سپید رود کز سبزه و بنفشه و گل هایِ رنگ رنگ گویی بهشت آمده از آسمان فرود دریا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش جنگل کبود و کوه کبود و افق کبود جایِ دگر بنفشه یکی دسته بدروَند وین جایگه بنفشه به خرمن توان درود کوه از درخت گویی مردی مبارز است پرهایِ گونه گونه زده چون...
-
ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر (سیمین بهبهانی)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:42
ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر بر من منگر تاب نگاه تو ندارم بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم ای رفته ز دل ، راست بگو ! بهر چه امشب با خاطره ها آمدهای باز به سویم؟ گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه من او نیم او مرده و من سایه ی اویم من او نیم آخر دل من سرد و سیاه است او در دل...
-
گل من ، پرنده ای باش و به باغ باد بگذر(م .آزاد)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:40
گل من ، پرنده ای باش و به باغ باد بگذر. مه من ، شکوفه ای باش و به دشت آب بنشین. گل باغ آشنایی ، گل من ، کجا شکفتی که نه سرو می شناسد نه چمن سراغ دارد؟ نه کبوتری که پیغام تو آورد به بامی نه به دست مست بادی خط آبی پیامی. نه بنفشه یی، نه جویی نه نسیم گفت و گویی نه کبوتران پیغام نه باغ های روشن! گل من ، میان گلهای کدام...
-
با همه لحن خوش آوائیم(محمد رضا آغاسی)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:39
با همهی لحن خوشآوائیم در بهدر کوچهی تنهاییام ای دو سه تا کوچه زما دورتر نغمهی تو از همه پرشورتر کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی کاش که همسایهی ما میشدی مایهی آسایهی ما میشدی هر که به دیدار تو نائل شود یکشبه حلّال مسائل شود دوش مرا حال خوشی دست داد سینهی ما را عطشی دست داد نام تو بردم،...
-
دو بیتیهای: خوشا آنانکه الله یارشان بی(باباطاهر)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:38
خوشا آنانکه الله یارشان بی بحمد و قل هو الله کارشان بی خوشا آنانکه دایم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی ** دلم میل گل روی ته دیره سرم سودای گیسوی ته دیره اگر چشمم بماه نو کره میل نظر بر طاق ابروی ته دیره ** به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم بهر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان روی زیبای ته وینم **...
-
ای دل ساده بکش درد (پرواز همای)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:37
ای دل ســاده بکــش درد کـه حقت این است از زمانـــه بشـو دل ســرد کـه حقت این است هر چــه گفتـــم مشــو عـاشق نشنیدی حالا همچــو پائیــــز بشــو زرد کـه حقت این است دیــــــدی آخـــر دم مـــردانــــه بجــز لاف نبـــود بـــکش از مــردم نامـــــرد کـه حقت این است آنچــه بــر عـــــاشق دل خستـــه روا دانستی فلک آخــــــر...
-
باز ای الهه ناز(کریم فکور)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:36
باز… ای الهه ناز با دل من بســـاز کین غم جانگداز برود ز برم گـــر… دل من نیاسود از گناه تو بود بیا تا ز سر گنهت گذرم باز… میکنم دست یاری ، بسویت ، دراز ، بیا تا غم خود را ، با راز و نیاز ـ زخاطر ببرم گر… نکند تیرخشمت ، دلم را ، هدف ، بخدا همچون مرغ پرشور و شعف ، بسویت بپرم آنکه او به غمت دل بندد چون من کیست… ناز تو،...
-
فریدون چو شد بر جهان کامگار(فردوسی)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:34
فریدون چو شد بر جهان کامگار ندانست جز خویشتن شهریار به رسم کیان تاج و تخت مهی بیاراست با کاخ شاهنشهی به روز خجسته سر مهرماه به سر بر نهاد آن کیانی کلاه زمانه بیاندوه گشت از بدی گرفتند هر کس ره ایزدی دل از داوریها بپرداختند به آیین یکی جشن نو ساختند نشستند فرزانگان شادکام گرفتند هر یک ز یاقوت جام می روشن و چهرهٔ شاه...
-
تنیده یاد تو در تار و پودم، (ابوالقاسم لاهوتی)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:16
تنیده یاد تو در تار و پودم، میهن، ای میهن! بود لبریز از عشقت وجودم، میهن، ای میهن! تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی فدای نام تو بود و نبودم، میهن، ای میهن! فزونتر گرمی مهرت اثر می کرد چون دیده به حال پر عذابت می گشودم، میهن ای میهن به هر مجلس به هر زندان، به هر شادی به هر ماتم به هر حالت که بودم با تو بودم،...
-
میرود آب رخ از باده ی گلرنگ مرا (خواجوی کرمانی)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:15
میرود آب رخ از باده ی گلرنگ مرا میزند راه خرد زمزمه ی چنگ مرا دلق از رق به می لعل گرو خواهم کرد که می لعل برون آورد از رنگ مرا من که بر سنگ زدم شیشه ی تقوی و ورع محتسب بهر چه بر شیشه زند سنگ مرا مستم از کوی خرابات ببازار برید تا همه خلق ببینند بدین رنگ مرا نام و ننگ ار برود در طلبش باکی نیست من که بدنام جهانم چه غم از...
-
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام (مولوی)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:13
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام درکنج ویران مانده ام ، خمخانه را گم کرده ام هم در پی بالائیان ، هم من اسیر خاکیان هم در پی همخانه ام ،هم خانه را گم کرده ام آهم چو برافلاک شد اشکم روان بر خاک شد آخر از اینجا نیستم ، کاشانه را گم کرده ام درقالب این خاکیان عمری است سرگردان شدم چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم...
-
ای شما پرندگان دور:سالیان سبز،سالیان کودکی!(نادر نادر پور)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:12
ای شما پرندگان دور: سالیان سبز، سالیان کودکی! سالیان سبزی ضمیر و سبزی زمین، روزگار خردسالی من و جهان، سالیان خاکبازی من و نسیم، تیلهبازی من و ستارگان، تاب خوردن من و درخت با طناب نور. ای پرندگان جاودانه در عبور: سالیان سبز، سالیان کودکی! سالیان قصههای ناشنیدهای که دایه گفت – قصههای دیو، قصههای حور – سالیان شیر و...
-
دلی یا دلبری؟ یا جان و یا جانان؟ نمیدانم( عراقی)
دوشنبه 27 مهر 1394 22:09
دلی یا دلبری؟ یا جان و یا جانان؟ نمیدانم همه هستی تویی، فی الجمله این و آن نمیدانم به جز تو در همه عالم دگر دلبر نمیبینم به جز تو در همه گیتی دگر جانان نمیدانم به جز غوغای عشق تو ، درون دل نمییابم به جز سودای وصل تو ، میان جان نمیدانم چه آرم بر در وصــلت؟ که دل لایق نمیافتد چه بازم در ره عشقت؟ که جان شایان...