-
کنون ای خردمند روشنروان( فردوسی)
شنبه 25 مهر 1394 23:03
کنون ای خردمند روشنروان بجز نام یزدان مگردان زبان که اویست بر نیک و بد رهنمای وزویست گردون گردان بجای همی بگذرد بر تو ایام تو سرایی جزین باشد آرام تو چو باشی بدین گفته همداستان که دهقان همی گوید از باستان ازان پس خبر شد بخاقان چین که شد کشته کاموس بر دشت کین کشانی و شگنی و گردان بلخ ز کاموسشان تیره شد روز و تلخ همه...
-
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی(مریم حیدر زاده)
شنبه 25 مهر 1394 22:58
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه ازغصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار...
-
مرگ بر جهانِ شما نیز بـــگذرد(سیف فرقانی)
شنبه 25 مهر 1394 22:55
مرگ بر جهانِ شما نیز بـــگذرد هم رونق زمـــــان شما نیز بگذرد وین بومِ مِحنَت ازپی آن تا کند خراب بر دولــــت آشیان شما نیز بگذرد باد خزان نکبت ایّام ناگــــهان بر بــــاغ وبوستان شما نیز بگذرد آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام برحلق و بر دهان شما نیز بگذرد ای تیغتان چو نیزه برای سـتـــم دراز این تیـــــــزیسنان شما نیز...
-
شب آرامی بود می روم در ایوان ، تا بپرسم از خود (کیوان شاهبداغی)
شنبه 25 مهر 1394 22:52
شب آرامی بود می روم در ایوان ، تا بپرسم از خود ، زندگی یعنی چه !؟ مادرم سینی چایی در دست ، گل لبخندی چید ، هدیه اش داد به من خواهرم ، تکه نانی آورد ، آمد آنجا ، لب پاشویه نشست ، به هوای خبر از ماهی ها دست ها کاسه نمود ، چهره ای گرم در آن کاسه بریخت و به لبخندی تزئینش کرد هدیه اش داد ، به چشمان پذیرای دلم پدرم دفتر...
-
یکی را دوست می دارم ولی افسوس، او هرگز نمی داند(مسعود امینی)
شنبه 25 مهر 1394 22:49
یکی را دوست می دارم ولی افسوس، او هرگز نمی داند نگاهش می کنم شاید شاید بخواند از نگاه من، که او را دوست می دارم ولی افسوس، او هرگز نگاهم را نمی خواند وای به برگ گل نوشتم من که او را دوست می دارم ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند صبا را دیدم و گفتم صبا، دستم به دامانت بگو از من به دلدارم، تو را من...
-
اشکانیان : کنون پادشاه جهان را ستای (فردوسی)
شنبه 25 مهر 1394 22:43
کنون پادشاه جهان را ستای به رزم و به بزم و به دانش گرای سرافراز محمود فرخندهرای کزویست نام بزرگی به جای جهاندار ابوالقاسم پر خرد که رایش همی از خرد برخورد همی باد تا جاودان شاد دل ز رنج و ز غم گشته آزاد دل شهنشاه ایران و زابلستان ز قنوج تا مرز کابلستان برو آفرین باد و بر لشکرش چه بر خویش و بر دوده و کشورش جهاندار...
-
چون است حال بستان ای باد نوبهاری(سعدی)
شنبه 25 مهر 1394 22:41
چون است حال بستان ای باد نوبهاری کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری یا خلوتی برآور یا برقعی فروهل ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد چون بر شکوفه آید باران نوبهاری عود است زیر دامن یا گل در آستینت یا مشک در گریبان بنمای تا...
-
گریه کنم یا نکنم حرف بزنم یا نزنم (زویا زاکاریان)
شنبه 25 مهر 1394 22:40
گریه کنم یا نکنم حرف بزنم یا نزنم من از هوای عشق تو دل بکنم یا نکنم با این سوال بی جواب پناه به آینه میبرم خیره به تصویر خودم میپرسم از کی بگذرم یه سوی این قصه تویی یه سوی این قصه منم بسته بهم وجود ما تو بشکنی من میشکنم گریه کنم یا نکنم حرف بزنم یا نزنم من از هوای عشق تو دل بکنم یا نکنم نه از تو میشه دلبرید نه با تو...
-
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست(حافظ)
شنبه 25 مهر 1394 22:39
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست سر فرا گوش من آورد به آواز حزین گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند کافر عشق بود گر نشود باده پرست برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر که ندادند جز این...
-
ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی (شیخ بهایی)
شنبه 25 مهر 1394 22:37
ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی بیوفا نگار من، میکند به کار من خندههای زیر لب، عشوههای پنهانی دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟ ما ز دوست غیر از دوست، مقصدی نمیخواهیم حور و...
-
پیش صاحب نظران ملک سلیمان باد است (خواجوی کرمانی)
شنبه 25 مهر 1394 22:35
پیش صاحب نظران ملک سلیمان باد است بلکه آن است سلیمان که زملک آزاد است آن که گویند که بر آن نهاده ست جهان مشنو ای خواجه که تا در نگری بر باد است دل در این پیرزن عشوه گر دهر مبند کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است خاک بغداد به مرگ خلفا می گرید ورنه این شط روان چیست که در بغداد است گر پر از لاله ی سیراب بود دامن کوه...
-
تا چند عمر در هوس وآرزو رود(جلال الدین همایی)
شنبه 25 مهر 1394 22:34
تا چند عمر در هوس وآرزو رود ای کاش این نفس که برآمد فرو رود مهمان سراست خانه دنیا که اندرو یک روز این بیاید و یک روز آن رود بر کام دل به گردش ایام دل مبند کاین چرخ کج مدار نه بر آرزو رود آن کس که سر به جیب قناعت فرو نبرد بگذارتا به چاه مذلت فرو رود از بهر دفع غم به کسی گر بری پناه هم غم به جای ماندو هم آبرو رود آن...
-
پایــــــان شب سخن سرایی (جلال الدین همایی)
شنبه 25 مهر 1394 18:57
پایــــــان شب سخن سرایی می گفت ز ســوز دل همایی فــــریاد کزین ربــــــــاط کهگل جــان می کنم و نمی کنم دل جــز وهم محال پـرورم نیست می میرم و مرگ باورم نیست مـــرگ آختـــه تیـــغ بر گلویـم من مست هــــــوا و آرزویم روزم سپری شده ست و سودا امــــروز دهد نویـــــد فـردا مانــــده ست دمی و آرزو ساز من وعده ی ســال می...
-
نخستین بار گفتش کز کجائی(نظامی)
شنبه 25 مهر 1394 18:54
مناظره خسرو با فرهاد نخستین بار گفتش کز کجائی بگفت از دار ملک آشنائی بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند بگفت انده خرند و جان فروشند بگفتا جان فروشی در ادب نیست بگفت از عشقبازان این عجب نیست بگفت از دل شدی عاشق بدینسان؟ بگفت از دل تو میگوئی من از جان بگفتا عشق شیرین بر تو چونست بگفت از جان شیرینم فزونست بگفتا هر شبش بینی...
-
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید(حافظ)
شنبه 25 مهر 1394 18:48
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر...
-
یادم آمد هان داشتم میگفتم : آن شب نیز (مهدی اخوان ثالث)
شنبه 25 مهر 1394 18:46
یادم آمد هان داشتم میگفتم : آن شب نیز سورت سرمای دی بیداد ها می کرد و چه سرمایی ، چه سرمایی باد برف و سوز وحشتناک لیک آخر سرپناهی یافتم جایی گرچه بیرون تیره بود و سرد ، همچون ترس قهوه خانه گرم و روشن بود ، همچون شرم همگنان را خون گرمی بود. قهوه خانه گرم و روشن ، مرد نقال آتشین پیغام راستی کانون گرمی بود. مرد نقال – آن...
-
تولدی دیگر ( فروغ فرخزاد)
شنبه 25 مهر 1394 18:44
تولدی دیگر همه ی هستی من آیه ی تاریکی است که تو را در خود تکرارکنان به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد من در این آیه تو را آه کشیدم ، آه من در این آیه تو را به درخت و آب و آتش پیوند زدم زندگی شاید یک خیابان دراز است که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد زندگی شاید ریسمانی است که مردی با آن خود را از شاخه می...
-
عطر طراوت بود باران(سیاوش کسرایی)
شنبه 25 مهر 1394 18:40
عطر طراوت بود باران آغوش خالی بود خاک پاک دامان اما ستوه از دست بسته اما فغان از پای دربند چشمان پر از ابراند یک شام تاریک واندر لبان خورشید لبخند آن یک درودی گفت بردوست این یک نویدی را صلا داد تا سرب و باروت بر ناتمام نغمه هاشان نقطه بنهاد عطر جوانی شست باران آغوش پر آغوش عاشق ماند خاک سرخ دامان سیاوش کسرایی...
-
دلم امروز خوی یار دارد(مولوی)
شنبه 25 مهر 1394 18:38
دلم امروز خوی یار دارد هوای روی چون گلنار دارد که طاووس آن طرف پر میفشاند که بلبل آن طرف تکرار دارد صدای نای آن جا نکته گوید نوای چنگ بس اسرار دارد بگه برخیز فردا سوی او رو که او عاشق چو من بسیار دارد چو بگشاید رخان تو دل نگهدار که بس آتش در آن رخسار دارد ولیکن عقل کو آن لحظه دل را که دلها را لبش خمار دارد ز ما کاری...
-
زان سفله حذر کن که توانگر شده باشد(صائب تبریزی)
شنبه 25 مهر 1394 18:36
زان سفله حذر کن که توانگر شده باشد زان موم بیندیش که عنبر شده باشد امید گشایش نبود در گره بخل زان قطره مجو آب که گوهر شده باشد بنشین که چو پروانه به گرد تو زند بال از روز ازل آنچه مقدر شده باشد موقوف به یک جلوهٔ مستانهٔ ساقی است گر توبهٔ من سد سکندر شده باشد جایی که چکد باده ز سجادهٔ تقوی سهل است اگر دامن ما تر شده...
-
زیبا ترین تماشاست(شاملو)
شنبه 25 مهر 1394 18:34
شبانه آخر زیبا ترین تماشاست وقتی شبانه بادها از شش جهت به سوی تو می ایند، و از شکوهمندی یاس انگیزش پرواز ِشامگاهی ِدرناها را پنداری یکسر به سوی ماه است. *** زنگار خورده باشد بی حاصل هر چند از دیر باز آن چنگ تیز پاسخ ِ احساس در قعر جان ِ تو، ـ پرواز شامگاهی درناها و باز گشت بادها در گور خاطر تو غباری از سنگی می روبد،...
-
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی (حافظ)
شنبه 25 مهر 1394 18:33
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی چو امکان خلود ای...
-
بوی باران (فریدون مشیری)
شنبه 25 مهر 1394 18:31
بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان آبی وابر سفید برگهای سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه هاودشتها خوش به حال دانه ها وسبزه ها خوش به حال غنچه های نیمه باز خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز...
-
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را(ناصر خسرو)
شنبه 25 مهر 1394 18:30
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را برون کن ز سر باد و خیرهسری را بری دان از افعال چرخ برین را نشاید ز دانا نکوهش بری را همی تا کند پیشه، عادت همی کن جهان مر جفا را، تو مر صابری را هم امروز از پشت بارت بیفگن میفگن به فردا مر این داوری را چو تو خود کنی اختر خویش را بد مدار از فلک چشم نیک اختری را به چهره شدن چون پری کی توانی؟ به...
-
وفا نکردی و کردم خطا ندیدی و دیدم(مهرداد اوستا)
چهارشنبه 22 مهر 1394 17:49
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم چو...
-
تو به ها را بشکنید (پروازهمای)
چهارشنبه 22 مهر 1394 17:45
توبه ها را بشکنید ، توبه ها را بشکنید ** میخانه ها را وا کنید ای بـــاده خـــواران پیمانـه را احیــا کنیـد ای مــل گســاران باده ساغـر کنیـد ، توبـه ای دیگـر کنیـد خرقه از تن برکنید ، توبه ها را بشکنید توبـــه هــا را بشکنیـــد آمــــد بهــــاران یادی از آئین مستانی کنید ، مست پنهانی کنید تا سحر پیمانه گردانی کنید ،...
-
والا پیامدار محمد (سیاوش کسرایی)
چهارشنبه 22 مهر 1394 17:26
والا پیــــامدار محـــــمد گفتی که یک دیار هرگز به ظلم و جور نمی ماند برپا استوار هرگز هرگز والا پیــــامدار محـــــمد آنگاه تمثیل وار کشیدی عبای وحدت بر سر پاکان روزگار والا پیــــامدار محـــــمد در تنگ پر تبرّک آن نازنین عبا دیرینه ای محمد والا پیــــامدار محـــــمد جا هست بیش و کم آزاده را که تیغ کشیده است بر ستم...
-
وای گل سرخ سفیدم کی (محمد نوری)
چهارشنبه 22 مهر 1394 17:24
وای گل سرخ سفیدم کی می آیی بنفشه برگ بیدم کی می آیی تو گفتی گل در آید من می یایم وای گل عالم تموم شد کی می یایی جان مریم چشماتو وا کن منو صذا کن شد هوا سفید، در اومد خورشید وقت اون رسید، که بریم به صحرا وای نازنین مریم جان مریم چشماتو وا کن منو صدا کن بشیم روونه، بریم از خونه، شونه به شونه، به یاد اون روزا وای نازنین...
-
خبر کوتاه بود (هوشنگ ابتهاج (سایه)
چهارشنبه 22 مهر 1394 17:23
خبر کوتاه بود اعدامشان کردند خروش دخترک برخاست لبش لرزید دو چشم خسته اش از اشک پر شد گریه را سر داد و من با کوششی پر درد اشکم را نهان کردم چرا اعدامشان کردند ؟ می پرسد ز من با چشم اشک آلود عزیزم دخترم آنجا شگفت انگیز دنیایی ست دروغ و دشمنی فرمانروایی می کند آنجا طلا : این کیمیای خون انسان ها خدایی می کند آنجا شگفت...
-
نمی دانم چه می خوهم بگویم (سایه)
چهارشنبه 22 مهر 1394 17:22
نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته ست در تنگ قفس باز است و افسوس که بال مرغ آوازم شکسته ست نمی دانم چه می خواهم بگویم غمی در استخوانم می گدازد خیال ناشناسی آشنا رنگ گهی می سوزدم گه می نوازد گهی در خاطرم می جوشد این وهم ز رنگ آمیزی غمهای انبوه که در رگهام جای خون روان است سیه داروی زهرآگین اندوه فغانی...