-
لاله دیدم روی زیبا ی توام آمد بیاد (رهی معیری)
یکشنبه 19 مهر 1394 16:25
لاله دیدم روی زیبا ی توام آمد بیاد شعله دیدم سرکشی های توام آمد بیاد سوسن و گل آسمانی مجلسی آراستند روی و موی مجلس آرای توام آمد بیاد بود لرزان شعله شمعی در آغوش نسیم لرزش زلف سمنسای توام آمد بیاد در چمن پروانه ای آمد ولی ننشسته رفت با حریفان قهر بیجای تو ام آمد بیاد از بر صید افکنی آهوی سرمستی رمید اجتناب رغبت افزای...
-
بود ایا که خرامان ز درم باز آیی ز (عراقی)
یکشنبه 19 مهر 1394 16:23
بود ایا که خرامان ز درم باز آیی گره از کار فرو بسته ما بگشایی نظری کن که به جان آمد ام از د لتنگی نظری کن که خیا لی شدم از تنهایی گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو من به جان آمده ام اینک تو چرا می نایی بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال عاقبت چون سر زلف توشدم سودایی همه عالم به تو می بینم و این نیست عجب به که بینم؟...
-
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد (حافظ)
یکشنبه 19 مهر 1394 16:21
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد جلوهای کرد رخت دید ملک عشق نداشت عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند دل غمدیده ما بود که...
-
ای مه من ای بت چین ای صنم( علی اکبر شیدا)
یکشنبه 19 مهر 1394 13:37
ای مه من ای بت چین ای صنم لاله رخ و زهره جبین ای صنم تا به تو دادم دل و دین ای صنم بر همه کس گشته یقین ای صنم من زتو دوری نتوانم دیگر جانم وز تو صبوری نتوانم دیگر بیا حبیبم بیا طبیبم بیا حبیبم بیا طبیبم هر که ترا دیده زخود دل برید رفته زخود تا که رخت را بدید تیر غمت چون به دل من رسید همچو بگفتم که همه کس شنید من ز تو...
-
به نام خدایی ( ناهید نوری)( به نام خداوند (نادر جدیدی)
یکشنبه 19 مهر 1394 13:35
به نام خدایی که زن آفرید حکیمانه امثال ِ من آفرید خدایی که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجن آفرید ! برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید ! مرا شکل طاووس کرد و تورا شبیه بز و کرگدن آفرید ! به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفرید تورا روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفرید ولی بعداً آمد و از روی...
-
من عاشقم به نگاهت ، اگرچه نا پیداست (کیوان شاهبداغی)
یکشنبه 19 مهر 1394 13:32
من عاشقم به نگاهت ، اگرچه نا پیداست زبان بسته من ، انتهای هر غوغاست تو برده ای دل ما را ، در این زمانه غم مرا کنون ز تو این بس ، که خاطرت با ماست حدیث عشق چه گویم تو را ، که می دانی هزار نکته که از اشک چشم ما ، پیداست مرا به میهمانی چشمان خود ، تو دعوت کن نگو که سهم نگاهم ، حوالت فرداست چگونه می شود آدم نشد ، به مکتب...
-
دو تا کفتر نشسته اند روی شاخه (مهدی اخوان ثالث)
یکشنبه 19 مهر 1394 13:29
دو تا کفتر نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی که روییده غریب از همگنان در ردامن کوه قوی پیکر دو دلجو مهربان با هم دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان با هم خوشا دیگر خوشا عهد دو جان همزبان با هم دو تنها رهگذر کفتر نوازشهای این آن را تسلی بخش تسلیهای آن این نوازشگر خطاب ار هست : خواهر جان جوابش : جان خواهر جان بگو با مهربان...
-
سرما زد و گُلهای خیالم میسوخت(رضا بروسان )
یکشنبه 19 مهر 1394 13:27
سرما زد و گُلهای خیالم میسوخت پرواز کنار هر دو بالم میسوخت آن روز که روی شانهها میرفتم ای کاش کمی دلت به حالم میسوخت رضا بروسان http://www.iricap.com/magentry.asp?id=7385
-
از نگاه یاران به یاران ندا می رسد(فریدون مشیری )
جمعه 17 مهر 1394 18:38
از نگاه یاران به یاران ندا می رسد دوره ی رهایی رهایی فرا می رسد این شب پریشان پریشان سحر می شود روز نو گُل افشان گل افشان به ما می رسد بخت آن ندارم که یارم کند یاد من حال من که گوید که گوید به صیاد من گرچه شد به نیزار گرفتار به بیداد او عاقبت رسد عشق رسد عشق به فریاد من از نگاه یاران به یاران ندا می رسد دوره ی رهایی...
-
آواز عاشقانه: آواز عاشقانه ی مادر در (فیصر امین پور)
جمعه 17 مهر 1394 18:34
آواز عاشقانه آواز عاشقانه ی مادر در گلو شکست حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست سربسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد ای وای، های های عزا در گلو شکست آن روزها ی خوب که دیدیم، خواب بود خوابم پرید و...
-
نگذارید که بی باده بمانم گاهی(علی اصغر وفادار)
جمعه 17 مهر 1394 18:32
باده ی ناب نگذارید که بی باده بمانم گاهی نگذارید که از سینه برآرم آهی تا که جان دارم و از سینه برآید نفسم نگذارید که بی باده سرآید نفسم همه جا هر شب و هر روز شرابم بدهید آخرین لحظه ی عمرم می نابم بدهید عاقبت مست و خرابم ز می ناب کنید راحت آن موقع مرا تا به ابد خواب کنید بگذارید مرا داخل یک تابوتی تخته هایش همه از خوب...
-
همه شب نماز خواندن،همه روز روزه رفتن(شیخ بهایی)
جمعه 17 مهر 1394 18:29
همه شب نماز خواندن،همه روز روزه رفتن همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن زمدینه تا به کعبه سر وپابرهنه رفتن دو لب از برای لبیک به گفته باز کردن شب جمعه ها نخفتن،به خدای راز گفتن ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن به مساجد و معابد همه اعتکاف کردن ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن به حضور قلب ذکر خفی و جلی گرفتن طلب گشایش کار ز...
-
یک نظر مستانـه کــردی عاقبت(فیض کاشانی)
جمعه 17 مهر 1394 18:27
یک نظر مستانـه کــردی عاقبت عقـل را دیـوانـه کردی عاقبت بــا غــم خـود آشنــا کـردی مـرا ازخودم بیگانـه کــردی عاقبت دردل من گنــج خـودکـردی نهان جای در ویرانــه کـردی عاقبت سوختی درشمع رویت جان من چاره ی پروانــه کردی عاقبت قطره ای اشک مــراکردی قبول قطره رادردانــه کــردی عاقبت کردی انـدر کل مــوجـودات سیر جان من...
-
در هوایت بیقرارم روز و شب(مولوی)
جمعه 17 مهر 1394 18:24
در هوایت بیقرارم روز و شب سر ز پایت برندارم روز و شب روز و شب را همچو خود مجنون کنم روز و شب را کی گذارم روز و شب جان و دل از عاشقان میخواستند جان و دل را میسپارم روز و شب تا نیابم آن چه در مغز منست یک زمانی سر نخارم روز و شب تا که عشقت مطربی آغاز کرد گاه چنگم گاه تارم روز و شب میزنی تو زخمه و بر میرود تا به...
-
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود(حافظ)
جمعه 17 مهر 1394 18:23
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی جامهای بود که بر قامت او دوخته بود جان عشاق سپند رخ خود میدانست و آتش چهره بدین کار برافروخته بود گر چه میگفت که زارت بکشم میدیدم که نهانش نظری با من دلسوخته بود کفر زلفش ره دین میزد و آن سنگین دل در پی اش مشعلی از...
-
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه ها (هوشنگ ابتهاج)
جمعه 17 مهر 1394 18:20
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه ها پر خون کنید وز خون دل چون لاله ها رخساره ها گلگون کنید آمد یکی آتش سوار بیرون جهید از این حصار تا بر دمد خورشید نو شب را ز خود بیرون کنید چندین که از خُم در سبو خون دل ما میرود ای شاهدان بزم کین پیمانه ها پر خون کنید دیدم به خواب نیمه شب، خورشید و مه را لب به لب تعبیر این خواب عجب، ای صبح...
-
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را(شهریار)
جمعه 17 مهر 1394 18:17
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجـستم زندگانی را و گم کردم جوانی را کـنون با بار پیــــــری آرزومندم که برگردم بـه دنبــال جـوانی کوره راه زنـدگـانـی را به یاد یــار دیرین کاروان گمکرده را مانـم که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را چه...
-
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند(حافظ)
جمعه 17 مهر 1394 18:15
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند به فتراک جفا دلها چو بربندند بربندند ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند ز چشمم لعل...
-
نقض میثاق و شکست توبهها(مولوی)
جمعه 17 مهر 1394 18:12
نقض میثاق و شکست توبهها موجب لعنت شود در انتها نقض توبه و عهد آن اصحاب سبت موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت پس خدا آن قوم را بوزینه کرد چونک عهد حق شکستند از نبرد اندرین امت نبد مسخ بدن لیک مسخ دل بود ای بوالفطن چون دل بوزینه گردد آن دلش از دل بوزینه شد خوار آن گلش گر هنر بودی دلش را ز اختبار خوار کی بودی ز صورت آن حمار آن...
-
هشدار که دیوان حسابست در اینجا (فیض کاشانی)
جمعه 17 مهر 1394 18:10
هشدار که دیوان حسابست در اینجا با ماش خطابست و عتابست در اینجا تا آتش خشمش چکند بامن و با تو دلهای عزیزان همه آبست در اینجا آن یار که با درد کشانش نظری هست با صوفی صافیش عتابست در اینجا بر شعله? دل زن شرری زآتش قهرش آنجا اگر آتش بود آبست در اینجا دشنامی از آن لب کندم تازه و خوشبو زآن گل سخن تلخ گلابست در اینجا هر چیز...
-
دوشنبه بود که افتاد ناگهان در کاج(اسماء شریف نژاد)
جمعه 17 مهر 1394 18:07
دوشنبه بود که افتاد ناگهان در کاج پرنده در تب و تاب پرندگان در کاج به شکل خستگی ابر، بعد باران بود گرفت دست به دامان آسمان در کاج تکاند حجم خودش را وزید مثل نسیم به شاخ و برگ نوا داد مهربان در کاج خوشا پرنده که راهی به آسمان دارد خوشا پرنده که می سازد آشیان در کاج صدای ممتد گنجشک های همسایه سرود سبحان الله همزمان در...
-
برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود(مریم حیدر زاده)
جمعه 17 مهر 1394 18:03
برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود یک شاخه یاس عاطفه پیدا نمی شود در صفحه دلم تو نوشتی صبور باش قلبم غبار دارد و معنا نمی شود بی تو شکست و پنجره رو به آسمان غم در حریم آبی دل جا نمی شود دریای تو پناه نگاه شکسته است هر دل که مثل قلب تو دریا نمی شود می خواستم بچینم از آن سوی دل گلی اما بدون تو که گلی وا نمیشود دردیست انتظار...
-
رفتنت آغاز ویرانی است، حرفش را نزن(فرامرز عرب عامری)
جمعه 17 مهر 1394 18:00
رفتنت آغاز ویرانی است، حرفش را نزن ابتدای یک پریشانی است، حرفش را نزن گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو چشمهایم بی تو بارانی است ، حرفش را نزن آرزو کردی که دیگر بر نگردم پیش تو راه من، با این که طولانی است، حرفش را نزن عهد بستی با نگاه خسته ای محرم شوی گر نگاه خسته ی ما نیست ، حرفش را نزن خورده ای سوگند روزی عهد خود...
-
بیداد رفت لاله ى بر باد رفته را(ِِشهریار)
جمعه 17 مهر 1394 17:58
بیداد رفت لاله ى بر باد رفته را یا رب خزان چه بود بهار شکفته را هر لاله اى که از دل این خاکدان دمید نو کرد داغ ماتم یاران رفته را جز در صفاى اشک دلم وا نمی شود باران به دامن است هواى گرفته را واى اى مه دو هفته چه جاى محاق بود آخر محاق نیست که ماه دو هفته را برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب آورده ام به دیده گهرهاى سفته...
-
از الف اول امام از بعد پیغمبر علی است (صغیر اصفهانی)
پنجشنبه 16 مهر 1394 13:03
از الف اول امام از بعد پیغمبر علی است آمر امر الهی شاه دینپرور علی است ب برادر با نبی بیرق فراز دین حق بحر احسان باب لطف بیحد و بیمر علی است ت تبارک تاج و طاها تخت و نصراله سپاه تیغآور خسرو مستغنی از لشگر علی است ث ثری مقدم ثریا متکا ثابت قدم ثانی احمد به ذات کبریا مظهر علی است ج جاه و قدرش ار خواهی به نزد...
-
سلام! حال همهی ما خوب است(سیدعلی صالحی)
پنجشنبه 16 مهر 1394 12:48
سلام! حال همهی ما خوب است ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنارِ زندگی میگذرم که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان! تا یادم نرفته است بنویسم حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود میدانم همیشه حیاط آنجا...
-
کفشهایم کو چه کسی بود صدا زد : (سهراب سپهری)
پنجشنبه 16 مهر 1394 12:46
ندای آغاز * کفشهایم کو ؟ چه کسی بود صدا زد : سهراب ؟ آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ . مادرم در خواب است . و منوچهر و پروانه، و شاید همه مردم شهر . شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه ها می گذرد و نسیمی خنک از حاشیه سبز خواب مرا می روبد . بوی هجرت می آید : بالش من پر آواز پر چلچله هاست . صبح خواهد شد و به این...
-
موسی و شبان : دید موسی یک شبانی را به راه (مولوی)
پنجشنبه 16 مهر 1394 12:44
مناجات کردن شبان با حق تعالی در عهد موسی علیه السلام ** دید موسی یک شبانی را به راه کاو همی گفت ای خدا و ای اله تو کجائی تا شوم من چاکرت؟ چارقت دوزم کنم شانه سرت جامه ات شویم شپشهایت کشم شیر پیشت آورم ای محتشم دستکت بوسم بمالم پایکت وقت خواب آید، بروبم جایکت ای فدای تو همه بُزهای من ای به یادت هی هی و هیهای من زین نمط...
-
باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا(مولوی)
پنجشنبه 16 مهر 1394 12:03
باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا باز گل لعل پوش میبدراند قبا بازرسیدند شاد زان سوی عالم چو باد مست و خرامان و خوش سبزقبایان ما سرو علمدار رفت سوخت خزان را به تفت وز سر که رخ نمود لاله شیرین لقا سنبله با یاسمین گفت سلام علیک گفت علیک السلام در چمن آی ای فتا یافته معروفیی هر طرفی صوفیی دست زنان چون چنار رقص کنان چون صبا...
-
سیب (حمید مصدق ، فروع و جوادنوروزی)
پنجشنبه 16 مهر 1394 12:00
شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که فکر کنم همه خوندن یا شنیدن : تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز، سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می...