زنده به گور
*
خلوتی می خواهم
قلمی از گل یاس
دفتری جنس بلور
بنویسم از عشق
بسرایم از نور
روی خط های نسیم
دو قدم راه روم
بکشم شکل تورا
و به دستت انگور
یادم افتاد شبی
رفته بودیم ته باغ
تو به من می گفتی
بنویس
چشم شیطان شده کور
من نوشتم برکاج
که پرم از تو و عشق
دوستت خواهم داشت
تا سراشیبی گور
تو به من خندیدی
و به اینده در راه نه چندان هم دور
عشق رادار زدند
سر هر کوچه صبح
باز هم جار زدند
دلتان زنده به گور
دلتان زنده به گور
فریبا شش بلوکی